Toggle Menu
غزل سرا
گنجینه ادبیات
صفحه اصلی
مشاهیر شعر پارسی
فال حافظ
مشاعره
دانلود نرم افزار چکامه
گزیدهٔ اشعار
بهار بهار
دهاتی
شب که آرامتر از پلک تو را میبندم
غزلی چون خود شما زیبا
اما من آن مورم که همواره به دنبال رسیدن بود
از هر طرف نرفته به بن بست میرسیم
خوشا هر آنچه که تو باغ باغ میخواهی
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد
بارانی
گفتگو
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست
دلم برای خودم تنگ میشود
او سرسپرده میخواست من دلسپرده بودم
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
این غزلها همه جان پارهٔ دنیای منند
خسته
آن بهاری باغها و این بیابانی زمستان
هی مترسک کلاه را بردار
نیستی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
خون هر آن غزل که نگفتم به پای تست
آیینه در جواب من باز سکوت میکند
گلهای بی شمیم به وجدم نمیکشند
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
حیف انسانم و میدانم تا همیشه تنها هستم
در این زمانه بی های و هوی لال پرست