رودکی

ابوعبدالله جعفربن محمدبن حکیم‌بن عبدالرحمن‌بن آدم رودکی زاده اواسط قرن سوم هجری قمری از شاعران ایرانی دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده‌است و به‌روایتی بعدها کور شد.او در روستایی به‌نام بَنُج رودک در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند. او زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. می‌گویند رودکی در حدود یک صدهزار بیت شعر سروده است و درموسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشته‌است. رودکی در هنگام مرگ کور بود. عده‌ای او را نابینای مادرزاد می‌دانند و گروهی معتقدند که بعدها نابینا شده‌است. بهر حال رودکی در سه سال پایانی عمر مورد بی مهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری قمری (۹۴۱ میلادی) درگذشت.

ملک‌الشعرای بهار

محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامه‌نگار ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۳ هجری شمسی در مشهد متولد شد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر “ادیب نیشابوری” رفت. بعد از فوت پدر، ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه شد. وی شش دوره نمایندهٔ مجلس شد و سالها استاد دورهٔ دکتری ادبیات دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات بود. به علت پیوستن به مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان چند بار تبعید و زندانی شد که سالهای زندان و تبعید از پربهره‌ترین سالهای زندگی ادبی وی بوده است. بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ هجری شمسی، در خانهٔ مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ازمعروفترین آثار وی دیوان اشعار، سبک شناسی که در سه جلد در بارهٔ سبک نوشته‌های منثور فارسی نوشته شده، تاریخ احزاب سیاسی، تصحیح برخی از متون کهن مانند تاریخ سیستان و مجمل‌التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی را می‌توان نام برد. بخش عمدهٔ آثار ملک‌الشعرای بهار طی پروژهٔ بازبینی OCR و با همراهی جمع زیادی از علاقمندان ادبیات فارسی از طریق گنجور در دسترس قرار گرفته است. جهت مشاهدهٔ اطلاعات بیشتر به این نشانی مراجعه فرمایید: http://v.ganjoor.net

رهی معیری

شادروان محمدحسن معیری متخلص به «رهی» در دهم اردیبهشت ماه ۱۲۸۸ هجری شمسی در تهران و در خاندانی بزرگ و اهل ادب و هنر چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد، آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ شمسی به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید. پس از بازنشستگی در کتابخانهٔ سلطنتی اشتغال داشت. وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت. رهی علاوه بر شاعری، در ساختن تصنیف نیز مهارت کامل داشت. وی در سالهای آخر عمر در برنامهٔ گلهای رنگارنگ رادیو در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی می‌کرد. رهی در طول حیات خود سفرهایی به خارج از ایران داشت که از آن جمله است: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگربار در سال ۱۳۴۵، عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر وی بود. رهی معیری که تا آخر عمر مجرد زیست، در بیست و چهارم آبان سال ۱۳۴۷ شمسی پس از رنجی طولانی از بیماری سرطان معده بدرود زندگانی گفت و در مقبرهٔ ظهیرالدولهٔ شمیران به خاک سپرده شد.

عرفی

مولانا محمد بن خواجه زین‌الدین علی بن جمال‌الدین شیرازی ملقب به جمال‌الدین و متخلص به عرفی از مشاهیر و شعرای شیراز در قرن دهم هجری است. وی درسال ۹۳۶ هجری قمری متولد شد. در زادگاهش به تحصیل علم و دانش پرداخته و به قدر توان در موسیقى و خط نسخ مهارت بدست آورد. از جوانى به سرودن شعر تمایل داشت، دیرى نپایید که در شیراز شهرت یافت و به محافل ادبى آن شهر راه پیدا کرد. در اوان جوانى از راه دریا به هندوستان مهاجرت کرد و با فیضى دکنى برخورد کرد و مصاحبت وى را اختیار نمود و سپس توسط وى با حکیم مسیح‏الدین ابوالفتح گیلانى آشنا شد و در قصیده‏اى مدح او را گفت. ابوالفتح گیلانى نیز او را به عبدالرحیم خانخانان، سهپسالار ادب‏پرور جلال‌الدین اکبرشاه، معرفى کرد و از آنجا در سلک مداحان ویژهٔ اکبرشاه در لاهور درآمد. عرفى همچنان در لاهور به سر برد تا درسال ۹۹۹ هجری قمری در سن سی و شش سالگی درگذشت. پس از چندى پیکرش را به نجف منتقل کردند. شهرت او در قصیده‏سازى و از سخنسرایان بنام سبک هندی است. عرفى در قالبهاى دیگر شعر نیز طبع‏آزمایى کرده اما مهارت او در قصیده دیگر سروده‏هاى وى را تحت‏الشعاع قرار داده است. «کلیات» اشعار عرفى مشتمل بر چهارده هزار بیت شامل قصیده و رباعى و مثنوى و قطعه است. جمال‏الدین دو مثنوى به نامهاى «مجمع الابکار» و «فرهاد و شیرین» و رساله‏اى به نثر دربارهٔ تصوف به نام «نفیسه» نیز نگاشته است.

هلالی جغتایی

بدرالدین هلالی استرآبادی از بزرگترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم بوده است که اصالتاً از ترکان حغتایی است. او در هرات متولد شده است و از ملازمان امیر علیشیر نوایی بوده است. شهرت او در غزل است و مثنویهای شاه و درویش (شاه و گدا)، صفات‌العاشقین و لیلی و مجنون او نیز معروف است. امیر عبیدالله خان ازبک او را به جهت کینهٔ شخصی به تشیع متهم کرد و به قتل رسانید (این که او به راستی شیعه بوده یا نه را از روی اشعارش نمی‌توان استخراج کرد چرا که وی در آثارش گاه از خلفای راشدین و گاه از ائمهٔ شیعه نام برده و چنان می‌نماید که به مقتضای زمان به این سو و آن سو متمایل می‌شده است). مشهور است که سیف‌الله نامی در قتل او ساعی بود و از این جهت سال مرگ وی را به ابجد با عبارت «سیف‌الله کشت» (معادل ۹۳۶ هجری قمری) ضبط کرده‌اند. آثار هلالی جغتایی در گنجور به همت دوست گرامی آقای علی پی‌سپار و با استفاده از نسخهٔ تصحیح شده توسط شادروان سعید نفیسی در دسترس قرار گرفته است.

اسدی توسی

ابونصر علی بن احمد اسدی توسی شاعر ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپ‌نامه است. وی به نقل مجمع الفصحاء در سال ۴۶۵ هجری درگذشت. آرامگاه وی در تبریز است. اسدی نظم گرشاسپ‌نامه را در سال ۴۵۸ هجری قمری به پایان رساند. گرشاسپ‌نامه در میان آثاری که به پیروی از شاهنامهٔ فردوسی نوشته شده‌اند، یکی از متنهای بسیار موفق به شمار می‌رود. اسدی توسی از چند جهت دیگر هم در تاریخ ادبیات ایران دارای اهمیت است: کهن‌ترین دستنویس فارسی که تاکنون به دست آمده ‌(الابنیه عن حقائق الادویه) به خط اسدی توسی است. افزون بر این وی نخستین واژه‌نامهٔ پارسی را (بنا بر آنچه تا امروز به دست ما رسیده‌است) به نام لغت فرس تدوین نموده است. متن این کتاب از روی تصحیح زنده‌یاد حبیب یغمایی واژه‌نگاری شده و برای نخستین بار در فضای اینترنت قرار می‌گیرد. این کار به پاسِ کوششهای دوست گرامیمان «رضی علوی زاده» که برنامهٔ بسیار گرانبهای «ساغر» را برای دوستداران فرهنگ ایرانی فراهم آورده و با آرزوی برقرار ماندن سایت گنجور و گردانندهٔ گرامی آن، به ایشان تقدیم می‌گردد. با آرزوی سرافرازی همهٔ ایرانیان سیاوش جعفری

شاطرعباس صبوحی

شاطر عباس متخلص به صبوحی، تولد او را به سال ۱۲۷۵ در شهر قم، اقامتگاهش را تهران، نام پدر او را کربلایی محمد علی و نام جدش را مشهدی مراد نوشته‌اند، دربارۀ سیما و قد و قامت و اخلاقش چنین گفته‌اند: قامتی متوسط به حد اعتدال داشت، چهارشانه، دارای موی مشکی، ابروان پر پشت و دیدگانی فراخ و گشاده بود. کلفتی لبان و خوش‌ترکیبی بینی و چشمان درشت، روی هم رفته چهره‌ای بسیار جذاب به او بخشیده بود آنچنان که نظرها را بسوی خود جلب می‌کرد. صبوجی صدایی بم و مردانه و گیرا داشت. راجع به خلق و خویش گفته‌اند: خوش مشرب، مصاحبتش دلپذیر و مطبوع بود. اغلب فکور و اندیشناک به نظر می‌رسید. در هنگام کار، همیشه پیراهنی تمیز و پاک به تن می‌کرد و پیشبندی لطیف می‌بست. ولی در بیرون از محل کار سرداری ماهوت آبی کمرچین در بر می‌نمود. زلفانش انبوه و تا پشت گردنش افتاده بود. در شرح حالش آمده است: از شاعران خوش قریحه، خوش ذوق و با استعداد کافی در غزل و رباعی بوده است. اشعارش، بسیار روان و ساده و در خور فهم عموم طبقات می‌باشد. شاطر عباس غیر از غزلیات آثار دیگری از قبیل مسمطات، رباعیات و دوبیتی از خود یادگار نهاده است. از جزئیات زندگی این شاعر اطلاع دقیقی در دست نیست. وفات شاطر عباس صبوحی به سال ۱۳۱۵ در تهران اتفاق افتاد. ظاهراً معروفیت او بیشتر بدان سبب است که چنان که گفته‌اند از سواد خواندن و نوشتن بی‌بهره بوده و با این حال طبعی موزون داشته و اشعاری عاشقانه می‌سروده است. این مجموعه به کوشش یکی از همراهان گنجور با استفاده از دو چاپ جداگانه: یکی تهیه شده به اهتمام حبیبی کهدر و دیگری چاپ انتشارات منوچهری به کوشش احمد کرمی گردآوری شده و در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

باباافضل کاشانی

افضل الدین محمد بن حسین بن محمد مَرَقی کاشانی معروف به بابا افضل ( زاده نیمۀ اول قرن شش، فوت حدود ۶۱۰ ه.ق.)، فیلسوف و حکیم بزرگ ایرانی است که تعداد زیادی رباعی به او نسبت داده شده است. از جزئیات زندگی او تقریباً هیچ چیز روشنی در دست نیست، بر اساس قراین در اوایل قرن هفت مقارن حملۀ سراسری چنگیز به ایران زمین، بابا افضل در سنین پیری بوده است. خواجه نصیرالدین توسی گفته است که شخصی به نام کمال الدین محمد حاسب که از شاگردان بابا افضل کاشانی بوده است در روزگار نوباوگی خواجه نصیر ( زادۀ ۵۹۷ ) به دیار آن‌ها ( توس ) افتاده است وخواجه نصیر برای یادگیری ریاضی پیش وی می رفته است. نسخه های خطی نوشته های فلسفی بابا افضل در کتابخانه‌های ایران و جهان به نسبت زیاد است. نوشته‌های فلسفی او کوتاه است و بیشترین آن‌ها به زبان فارسی و تعدادی هم به زبان عربی است و بعضی از نوشته‌های عربی خود را به خواهش دوستان و مریدان به فارسی برگردانده است. نوشته‌های فارسی او به زبانی روان و سلیس نوشته شده است. بابا افضل در نوشته های فلسفی خود اصطلاحات نوین فلسفی ابداع کرده است. هم چنین تعدادی از نامه‌های او در زمینۀ فلسفه به جای مانده است. برخی از نوشته‌های فلسفی بابا افضل جداگانه و پراکنده چاپ شده بود تا آنکه آقای مجتبی مینوی با همراهی آقای یحیی مهدوی، مصنفات بابا افضل را در دو جلد در سال‌های ۱۳۳۱ و ۱۳۳۷ با تصحیح علمی - پژوهشی در انتشارات دانشگاه تهران منتشر کرد. در جلد دوم این مجموعه، تعداد ۱۹۲رباعی، ۷ غزل و ۳ قصیده درج شده است که مستند است. هر چند شهرت بابا افضل در حوزۀ فلسفه است ولی در حوزۀ ادبیات رباعی های بابا افضل آوازۀ بلند بالایی داشته اند، در لابه لای جُنگ ها و سفینه ها تعداد زیادی رباعی به بابا افضل منتسب شده است که یقیناً اکثریت آن‌ها از او نیست. در دوران جدید، اولین بار، به دستور مخبرالدوله، اولین وزیر تلگرافخانه، رباعی های بابا افضل گردآوری شده و به خط خوش نستعلیق نگارش یافته است. این کتاب حدود ۴۰۰ رباعی در بر دارد و در شعبان ۱۳۱۹ قمری پایان یافته و نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ ۳۹۶/ ۵۵۰۱ موجود است. آقای سعید نفیسی، در سال ۱۳۱۱ شمسی، رباعی های بابا افضل را چاپ کرده است که حاوی ۴۸۳ رباعی است که به اذعان خود نفیسی تعداد زیادی از آن رباعی ها به شاعران دیگر هم منتسب هستند. در سال ۱۳۵۱ چهار تن به نام های آقایان مصطفی فیضی، حسن عاطفی، عباس بهنیا و علی شریف ( گویا همه از فرهنگیان کاشان) کتابی را چاپ کردند و اسم آن را گذاشتند دیوان بابا افضل ( تا آن تاریخ بابا افضل دیوان نداشت)، در آن دیوان۶۸۷ رباعی و چند غزل و قصیده گردآوری شده است که بسیاری از آن‌ها از بابا افضل نیست. تنافر اندیشۀ زمینه‌ساز رباعی های گرد آمده در این مجموعه بسیار زیاد است و آشکارا نشان می دهد که این همه شعر های متنافر نمی‌تواند از یک شاعر یگانه و آن هم بابا افضل باشد. اندیشه‌های بابا افضل در نوشته‌های فلسفی او کتبا وجود دارد و می‌تواند معیار سنجش رباعی های منتسب به او باشد. مجموعه‌ای که در اینجا برای گنجور تهیه شده است اشعاری است که ازجلد دوم مصنفات بابا افضل چاپ مجتبی مینوی استخراج شده و به فرمت گنجور تایپ گردیده است. کتاب‌ها و نوشته های فلسفی که از بابا افضل به جای مانده است : ۱) مدارج الکمال ، که عنوان دیگر آن گشایش نامه است. ۲) ره انجام نامه ۳) ساز و پیرایۀ شاهان پرمایه ۴) رسالۀ تُفّاحه ۵) عَرْض نامه ۶) جاودان نامه ۷) ینبوع الحیاة ۸) رسالۀ نفس ارسطو طالس ۹) مختصری در حال نفس ۱۰) رساله در علم و نطق ( منهاج مبین ) ۱۱) مبادی موجودات نفسانی ۱۲) ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد ۱۳) نوشته‌های پراکنده ( تا ۳۶ نوشتۀ کوتاه شمرده شده است) ۱۴) نامه‌ها و پاسخ پرسش ها ( ۷ نامه شمرده شده است) علاوه بر آن ها کتاب‌ها و نوشته هایی به او منتسب هستند که محققان انتساب آن‌ها درست نمی دانند. اشعار بابا افضل به همت جناب «الف. رسته» در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

ابن حسام خوسفی

مولانا محمد بن حسام‌الدین حسن بن شمس‌الدین محمد خوسفی شناخته شده به اِبنِ حِسام شاعر ایرانی زاده شده به سال ۷۸۲ یا ۷۸۳ هجری در روستای خوسف در منطقه قُهستان و در گذشته به سال ۸۷۵ هجری است. خاندان او تا نُه پشت اهل فضل و علم و ارشاد بوده‌اند؛ و نیای او شمس‌الدین زاهد، به پارسایی و عبادت معروف بوده‌است. وی به گفته دولتشاه سمرقندی «از دهقنت نان حلال حاصل کردی و گاو بستی و صباح که به صحرا رفتی تا شام اشعار خود را بر دسته‌بیل نوشتی». آرامگاه وی در شهر خوسف از توابع بیرجند امروزی بر بلندای یک تپه و در کنار رودی و در میان دشت باصفائی واقع است. دیوان او شامل اشعاری در قالب‌های قصیده، ترجیع‌بند، مسمط و ترکیب‌بند است. از آثار او می‌توان به دیوان اشعار، خاوران‌نامه، رساله نثراللآلی، دلایل النبوة و نسب‌نامه اشاره کرد. او در قصیده از انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی شروانی و سلمان ساوجی تأثیر گرفته‌است. از مهم‌ترین آثار او خاوران‌نامه است که به تقلید از شاهنامه فردوسی سروده شده‌است. ابن حسام حلقه‌ای حلقات ادبیات شیعی خراسان است و برخی دیگر از حلقه‌ها سلیمی تونی (م ۸۵۴) و آذری اسفراینی و لطف‌الله نیشابوری (م ۸۱۲)هستند. دیوان ابن حسام خوسفی توسط احمد احمدی بیرجندی تصحیح و منتشر شده‌است. (منبع: ویکی‌پدیای فارسی) از آثار ابن حسام خوسفی، غزلیات و رباعیات او به همت آقای محمد ملکشاهی (و همکاری آقای احمد گلندی و سرکار خانم محدثه خاکسار در تایپ اشعار) تایپ شده و در گنجور در دسترس علاقمندان ادبیات قرار گرفته است.

عمان سامانی

میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی ملقب به تاج الشعراء مشهور به عمان سامانی از شاعران معروف شهر سامان از توابع شهرستان شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری ایران است. وی از شاعران صاحب نام و پر آوازه سالهای ۱۲۵۸ تا ۱۳۲۲ قمری است، نیاکان او همه از دری سرایان، پارسی گویان و آذری سرایان اعصار خود بوده‌اند، پدرش میرزا عبدلله متخلص به «ذره» مؤلف «جامع الانساب» و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به«قطره» و عمویش میرزا لطف لله متخلص به «دریا» همگی از شاعران عهد ناصری بوده‌اند که در دانش‌های دیگر نیز دستی داشته‌اند. میرزا نورالله همانند بسیاری از نیاکان خود در سلک تصوف و عرفان بودند، در حلقه ارادتمندان سعادتعلیشاه اصفهانی مشهور به طاووس العرفا و جانشین وی ملا سلطان محمّد گنابادی سلطانعلیشاه از اقطاب سلسله صوفیه نعمت‌اللهیه بود. علی اکبر دهخدا درباره عمان سامانی می‌نویسد: میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی. ملقب به تاج الشعراء و مشهور به عمان سامانی. وی از اهالی قریه «سامان» است که آن از قرای چهارمحال خاک بختیاری می‌باشد. وی در سال ۱۲۶۴ ه.ق. متولد شد و در شب سه‌شنبه دوازدهم شوال سال ۱۳۲۲ ه.ق. درگذشت و در وادی السلام نجف دفن شد. او را دیوانی است به نام «گنجینة الاسرار» که در هند و در ایران به چاپ رسیده‌است». نقل است که جنازه عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها به نجف اشرف و غری شریف به دار الاسلام انتقال دادند. از آثار عمان سامانی می‌توان به گنجینة الاسرار و مخزن الدرّر اشاره کرد. گنجینة الاسرار شاهکار عمان است. حبیب الله فضائلی در وصف گنجینة الاسرار آورده‌است این کتاب بحق کنز اسرار یا چنانچه خود سراینده نامیده گنجینه اسرار است، اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه‌های معشوق، اسراری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق، اسراری از سوز و گداز و هجران و وصل. متن حاضر به قرار بخشهای ذیل به کوشش سرکار خانم آزاده لاری آماده و از طریق بخش کتابخانهٔ تصوف سایت تصوف ایرانی منتشر شده و در گنجور باز نشر گردیده است.

رشیدالدین میبدی

ابوالفضل رشید الدین میبدی نویسنده و مفسر قرآن در نیمه اول قرن ششم است. مهمترین اثر وی تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار است. کشف الاسرار و عدةالابرار تفسیر بزرگ مشروحی است از قرآن که تألیف آن در اوایل سال ۵۲۰ هجری آغاز شد. این کتاب بر اساس تفسیر الهروی خواجه عبدالله انصاری (که هم اکنون در دست نیست) و در ده جلد نوشته شده‌است. این کتاب به تفسیر خواجه عبدالله انصاری نیز معروف است و در گذشته به اشتباه آن را به خواجه عبدالله انصاری یا سعدالدین تفتازانی نسبت داده‌اند. اما به مدد تحقیق علی‌اصغر حکمت نویسندهٔ اصلی آن معلوم شده است. رشیدالدین میبدی در این کتاب ابتدا بخشی از آیات را بدون توضیح به فارسی روانی ترجمه کرده (النوبة الاولی)، سپس عقاید مفسرین و تحقیقات اهل فن را دربارهٔ تفسیر همان قسمت شرح می‌دهد (النوبة الثانیة) و در بخش سوم به بیان نکات عرفانی خصوصاً به نقل از استاد خود خواجه عبدالله انصاری می‌پردازد (النوبة الثالثة) و عموماً در این بخش زیبایی نثر فارسی میبدی به چشم می‌آید. متن تفسیر کشف الاسرار به مدد متن منتشر شده از طریق کتابخانهٔ تصوف که به همت سرکار خانم زهرا خالوئی تهیه شده است در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

عنصری

ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی شاعر پارسی‌گوی بلخ، مشهور به عنصری بلخی در سال ۳۵۰ هجری قمری زاده شد. امیر نصر برادر سلطان محمود غزنوی، وی را به غزنه فراخواند. سلطان محمود غزنوی به او توجه نشان داد و به او عنوان ملک‌الشعرایی داد. عنصری در سال ۴۳۱ هجری قمری درگذشت. دولتشاه سمرقندی در تذکرهٔ خویش در باب عنصری چنین می‌نویسد: «مناقب و بزرگواری او اظهر من الشمس است و سرآمد شعرای روزگار سلطان محمود بوده و او را ورای طورِ شاعری فضایل بسیار است. و بعضی او را حکیم نوشته‌اند. چنین گویند که در رکاب سلطان محمود همواره چهارصد شاعرِ متعین ملازم بودندی و پیشوا و مقدم طایفۀ شعرا استاد عنصری بود، و همگان بر شاگردی او مقرّ و معترف بودند و او را در مجلس سلطان منصب ندیمی با شاعری ضمّ بود و پیوسته مقامات و غزوات سلطان نظم کردی. او را قصیده‌ای است مطوّل قریب به یکصد و هشتاد بیت که مجموع غزوات و حروب و فتوح سلطان را در آن قصیده به نظم آورده. و در آخر سلطان محمود استاد عنصری را مثالِ ملک‌الشعرایی قلمرو خود ارزانی داشت و حکم فرمود در اطراف ممالک هر کجا شاعری و خوشگویی باشد سخن خود بر استاد عرضه دارد تا استاد غث و ثمین آن را منقح کرده، در حضرت اعلی به عرض رساند؛ و همه روز مجلس استاد عنصری، شعرا را مقصدی معیّن بود، و او را جاهی و مالی عظیم بدین جهت جمع شده، و فردوسی او را در نظم شاهنامه تحسین بلیغ می‌کند و آن حکایت به جایگاه خود خواهد آمد، و الله و اعلم.» اشعار بازمانده از عنصری به حدود دو هزار بیت می‌رسد که به نقل از مجمع‌الفصحا اصل این دیوان سی‌هزار بیت بوده است و شامل قصیده، غزل، رباعی، قطعه، ترکیب‌بند، و مثنوی است. بیشتر قصیده‌های او در ستایش سلطان محمود غزنوی و مسعود غزنوی است. در قصیده‌ها و غزل‌های عنصری اصطلاحات حکمت و منطق نیز وجود دارد. قصیده‌های عنصری بی مقدمه است و بیشتر به وصف می‌پردازد. مهم‌ترین مثنوی‌های عنصری عبارتند از: وامق و عذرا، شادبهر و عین‌الحیات، و سرخ‌بت و خنگ‌بت. آثار این شاعر بزرگ بر اساس کتاب دیوان عنصری بلخی به تصحیح و مقدمهٔ دکتر سید محمد دبیر سیاقی انتشارات کتابخانۀ سنائی و به همت آقای سیاوش جعفری در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

ازرقی هروی

شرف‌الزمان ابوالمحاسن زین‌الدین ابوبکر جعفر بن اسمعیل وراق هِرَوی متخلص به اَزرَقی شاعر ایرانی نیمهٔ دوم قرن پنجم هجری (متوفی به حدود ۴۶۵ هجری قمری) است که در دربار سلجوقیان در زادگاه خود هرات به‌سر می‌برد و با شمس‌الدوله طغانشاه پسر الب‌ارسلان، حاکم خراسان معاصر بود و او را مدح می‌کرد. پدرش اسماعیل وراق هروی در طوس پیشهٔ وراقی (کتابفروشی) داشت (و همان کس است که به گفته نظامی عروضی، فردوسی در فرار از غزنین به طوس در خانهٔ وی مخفی شد). از وی اشعاری اندک و استوار همچون مدح خواجه عبدالله انصاری باقی مانده است. به گفته بدیع‌الزمان فروزانفر، ازرقی «در طریقه شعر گرد سبک عنصری می‌گردد و به جواب قصایدش نظر دارد ... از معانی علمی مخصوصا ریاضی شعرش خالی نیست» گونه شعر او را طلیعه خروج از سبک خراسانی و زمینه برآمدن سبک عراقی به‌شمار آورده‌اند. سروده‌های ازرقی پرآرایه و زبان اشعارش دشوار است. نقل است که او برخی از بهترین توصیف‌های طبیعت به زبان فارسی را سروده است. گویا کتاب سندبادنامه یا قسمتی از آن را ازرقی به نظم درآورده است. اشعار بازماندهٔ ازرقی هروی بر اساس کتاب دیوان ازرقی هروی با تصحیح سعید نفیسی انتشارات زوار سال ۱۳۳۶ و به همت آقای سیاوش جعفری در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

امیر معزی

امیرالشعراء ابوعبداﷲ محمدبن عبدالملک معزی نیشابوری فرزند امیرالشعراء عبدالملک برهانی نیشابوری از شاعران دربار الب ارسلان بود و خود برای نظامی عروضی از پدرش سخن رانده که «پدر من امیرالشعراء برهانی رحمه اﷲ در اول دولت ملکشاه به شهر قزوین از عالم فنا به دار بقا تحویل کرد و در آن قطعه که سخت معروف است مرا به سلطان ملکشاه سپرد در این بیت: من رفتم و فرزند من آمد خلف صدق او را به خدا و به خداوند سپردم ...» و به چگونگی راه یافتن خود به دربار ملکشاه سلجوقی به پایمردی علاءالدوله امیرعلی فرامرز ندیم و داماد ملکشاه اشاره می‌کند که چگونه روزی سلطان به عزم دیدن هلال رمضان بیرون می‌رود و ماه را پیش از دیگران می‌بیند و معزی که در این وقت حاضر بوده این رباعی را می‌گوید: ای ماه چو ابروان یاری گویی یا نی چون کمان شهریاری گویی نعلی زده از زر عیاری گویی در گوش سپهر گوشواری گویی سلطان را این رباعی خوش می‌آید و از راه انعام اسبی به شاعر می بخشد و معزی این رباعی را میگوید: چون آتش خاطر مرا شاه بدید از خاک مرا بر زبر ماه کشید چون آب یکی ترانه از من بشنید چون باد یکی مرکب خاصم بخشید سلطان بر او احسانها می‌کند و به رتبه‌اش می‌افزاید و فرمان می‌دهد تا او را به لقب امیرمعزی بخوانند منسوب به خود سلطان که لقب معزالدنیا و الدین داشت. پس از آن امیرمعزی شهرتی فراوان به دست آورد و از مقربان درگاه سلطان گردید و صاحب جاه و جلال شد چنانکه عوفی در لباب الالباب نویسد: «سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند چنانکه کس را آن مرتبه میسر نبود، یکی رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سلطان ملکشاه.» معزی تا پایان عهد ملکشاه یعنی تا سال ۴۸۵ ه.ق در خدمت این پادشاه بود بعد از وفات او و آشفتگی کار جانشینان وی، معزی مدتی از عمر خود را در هرات و نیشابور و اصفهان به سر برد و سرگرم مدح امرای مختلف این نواحی بود تا آنکه سنجر به سلطنت رسید و امیرمعزی بدو پیوست و از این پس تا پایان حیات در خدمت سنجر بود. عوفی درباره ٔ مرگ امیرمعزی نوشته است که روزی سلطان سنجر در خرگاه بود، ناگاه تیری از کمان شاه جدا شد و به امیرمعزی اصابت کرد و او در حال جان سپرد. بنا به تحقیقی که عباس اقبال در مقدمه دیوان معزی کرده قول عوفی بر این که معزی بعد از اصابت تیر در حال بمرد درست نیست و معزی مدتها بعد از این واقعه زنده بوده است، و اما از مرثیه‌ای که سنایی در مرگ معزی گفته معلوم می‌شود که معزی سرانجام به همان زخم تیر بدرود حیات گفته است و تاریخ مرگ او بنا به تحقیقات اقبال و صفا بین ۵۱۸ و ۵۲۱ ه.ق بوده است. ویژگی عمده شعر معزی سادگی آن است. کوششی که او در سرودن غزلهای نغز به کار برده -اگر چه فاقد سادگی و شیرینی غزلهای فرخی است- مسلماً وسیله مؤثری در پیشرفت فن غزل‌سرایی شده است. با این حال انوری در این بیت او را به تقلید از عنصری و فرخی متهم کرده است: کس دانم از اکابر گردن کشان نظم کو را صریح خون دو دیوان به گردن است

حکیم نزاری

حکیم سعد الدین پسر شمس الدین پسر محمد نِزاری فوداجی بیرجندی قُهستانی در سال ۶۴۵ هجری قمری در روستای فوداج بیرجند به دنیا آمد. وی پس از پایان تحصیلات مقدماتی خود در بیرجند و قاین، به مطالعه ادبیان و علوم متداول زمان خود در قهستان پرداخت. او از جوانی به دیوانی (=کار دولتی) روی آورد. در سال ۶۷۸ هجری قمری به آذربایجان، اران، گرجستان، ارمنستان و باکو رفت و پس از دو سال به قهستان بازگشت و به خدمت امرای خاندان کرت درآمد. اما معاندان وی، ملوک کرت را بر وی برانگیختند تا جایی که معزول شد و اموالش مصادره گشت. نزاری سالهای پایان عمر خود را به انزوا گذراند و به شغل کشاورزی پرداخت. در نام وی و پدرش در برخی منابع اختلاف وجود دارد. وی دارای ۳ فرزند پسر بود که یکی از آنها در عنفوان جوانی در گذشت. حکیم نزاری در سال ۷۲۱ قمری چشم از جهان بسته است. آرامگاه وی در بیرجند و در خیابانی که به نام و افتخار او نامگذاری شده، واقع است. بسیاری از شعرا و نویسندگان از آن جمله جامی، شاعر و عارف نامدار سده نهم برخی از اشعار حافظ را متأثر از اشعار حکیم نزاری میدانند و به عبارت دیگر معتقدند که حافظ از شیوه نزاری پیروی کرده است. نزاری هم عصر سعدی بوده است. در کتاب تاریخ آل یاسر مشهور به حسامی واعظ، ضمن بیان هم عصری حکیم نزاری با سعدی آمده است که این دو با هم در شیراز و بیرجند صحبت داشته‌اند و شیخ یکی دو نوبت به عشق صحبت با او از شیراز به بیرجند آمده و ذکر او را در منظومات خود آورده است. از آثار او می‌توان به دیوان اشعار،سفرنامه، ادب نامه، دستورنامه، مناظره شب و روز و ازهر و مزهر اشاره کرد. آثار حکیم نزاری قهستانی به همت جمعی از شاعران جوان بیرجند به سرپرستی و پیگیری آقای مصطفی علیزاده و با استفاده از «متن انتقادی دیوان حکیم نزاری قهستانی بر اساس ده نسخه: نه نسخه خطی معتبر کهنسال و متن ماشین شده رسالهٔ دکتری دکتر سید علی‌رضا مجتهدزاده؛ به جمع و تدوین و مقابله و تصحیح و تحشیه و تعلیق و دیباچه مظاهر مصفا؛ به نفقه و اهتمام محمود رفیعی. تهران، انتشارات علمی» در گنجور در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

عارف قزوینی

ابوالقاسم عارف قزوینی (۱۲۵۹–۱ بهمن ۱۳۱۲ ه.ش)، شاعر و تصنیف‌ساز اهل ایران بود. عارف در سال ۱۲۵۹ هجری شمسی در قزوین متولد شد. پدرش «ملاهادی وکیل» بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می‌نوشت. موسیقی را نزد میرزاصادق خرازی فراگرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه می‌بست ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد. عارف در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانم‌بالا» عشق و علاقه پیدا کرد و با او پنهانی ازدواج کرد. (تصنیف دیدم صنمی را در وصف ایشان سرود) فشارهای خانواده دختر پس از اینکه مطلع گردیدند زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد. عارف در سال ۱۳۱۶ ه‍.ق به تهران آمد و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد، اما عارف به قزوین بازگشت. در سال ۱۳۲۳ در زمان آغاز ۲۳ سالگی عارف زمزمه مشروطیت بلند گشته بود، عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد. عارف در سال ۱۳۰۷ جهت معالجه نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. سرانجام عارف در روز دوشنبه دوم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی در حالی که ۵۴ سال داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد و در آرامگاه بوعلی سینا (واقع در همدان، خیابان بوعلی) به‌خاک سپرده شد. تصنیفهای عارف به همت یکی از علاقمندان ادبیات فارسی به گنجور اضافه شده است.

ظهیر فاریابی

ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (۵۵۰ - ۵۹۸ ه.ق) از قصیده‌سرایان بزرگ قرن ششم در فاریاب (در نزدیکی بلخ) زاده شد. مدتی را در نیشابور به سر برد و پس از وفات در مقبرة‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. وی از شاعران استاد و سخن‌سرایان بلیغ پایان قرن ششم و یکی از بزرگان قصیده و غزل است که در تحول غزل نقش مهمی را ایفا کرده است. سخن ظهیر روان و پر از معانی دقیق و در عین حال فصیح و دارای معانی و الفاظ صریح می باشد. خواننده دیوان او جز در چند مورد معدود کمتر به موارد پیچیده و مبهم بر می خورد. او در عین این که به ردیفهای مشکل روی آورده، سخنی روان دارد و ردیفها مغلوب قدرت بیانش هستند. توانایی ظهیر در مدح بسیار است و در این مورد آفریننده معانی گوناگون و قادر بر مبالغه‌های شگفت‌انگیز و ایراد مضامین بدیع است. او را در تحول غزل واسطه انوری و سعدی میدانند. زبان صاف و روان و هموارش در غزل که زبانی واسطه بین سبک خراسانی و عراقی است راه را برای ظهور سعدی هموار ساخت. در واقع ظهیر فاریابی با قصاید و غزلیات شیوا و روان خود یکی از مؤثرترین شاعران حد واسط سبک خراسانی و سبک عراقی در تحول سبک به شمار می‌آید. اشعار این شاعر بزرگ ایرانی به همت آقای سیاوش جعفری در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

خواجه عبدالله انصاری

ابواسماعیل عبدالله بن ابی‌منصور محمد (زادهٔ ۲ شعبان ۳۹۶ ه‍. ق/ ۳۸۵ ه‍.ش / ۱۰۰۶ م. در شهر هرات درگذشتهٔ ۲۲ ذی الحجه ۴۸۱ ه‍. ق/ ۴۶۷ ه‍.ش / ۱۰۸۸ م) معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف صوفی مسلک ایرانی بود. وی از اعقاب ابوایوب انصاری است که صحابهٔ پیغمبر بود. مادرش از مردم بلخ بود و عبدالله خود در هرات یکی از شهرهای غربی افغانستان کنونی متولد شد. او از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنان که شعر فارسی و عربی را نیکو می‌سرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود. او در فقه روش امام حنبل را پیروی می‌کرد. وی در تصوف از استادان زیادی تعلیم گرفت و دو بار به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی شتافت. این دیدارها تاًثیر زیادی در روحیات و منش وی داشته‌است. محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی به تعلیم و ارشاد اشتغال داشت. انصاری شعر می‌سرود ولیکن بیشتر شهرت وی به جهت رسالات و کتب مشهوری است که تألیف کرده است و از آن جمله است ترجمهٔ املاء طبقات‌الصوفیهٔ سلمی به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار میبدی در تألیف کشف‌الاسرار قرار گرفته‌است. از رسائل منثور او که به نثر مسجع نوشته مناجات‌نامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت‌نامه، هفت‌حصار، رسالهٔ دل و جان، رسالهٔ واردات و الهی‌نامه را می‌توان نام برد. مناجات نامه یا الهی نامه خواجه عبدالله انصاری شامل چندین مناجات کوتاه و لطیف است که به همت سید جابر موسوی در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

صامت بروجردی

میرزا محمد باقر صامت بروجردی معروف به صامت بروجردی و متخلص به صامت (۱۲۶۳-۱۳۳۳ قمری تولد و وفات در بروجرد)، یکی از شاعران مذهبی و مدیحه سرایان قرن سیزدهم و چهاردهم ایران است. بیشتر آثار صامت بروجردی را مرثیه‌های مذهبی در ستایش امامان شیعه و نیز نوحه‌ها و اشعاری در توصیف عاشورا تشکیل می‌دهد. دیوان وی مشتمل بر انواع شعرها مانند غزل، قصیده و رباعی است. وی همچنین اشعار مذهبی در قالب بحر طویل دارد. شعرها و نوحه‌های صامت هنوز هم در سوگواریها و مراسم بزرگداشت حادثه عاشورا خوانده می‌شوند. وی فن شعر را از میرزا عبدالمجید نوایی فرا گرفت. او از راه سقط فروشی در بازارچه حاج سهرابی بروجرد امرار معاش می‌کرد و در کنار آن به کارهای ذوقی می‌پرداخت. وی در روز پنجشنبه شانزدهم ماه محرم سال ۱۳۳۳ قمری در بروجرد در گذشت و در گورستانی در کوی صوفیان به خاک سپرده شد. این محوطه امروزه به نام این شاعر، صامتیه نامیده می شود. دیوان صامت بروجردی (موسوم به ریاض الشهاده) به زحمت آقای سید صادق هاشمی برای گنجور ارسال شده است.

غبار همدانی

سید حسین رضوی معروف به غبار همدانی (زادهٔ ۱۲۷۰ یا ۱۲۶۵ قمری در همدان - درگذشتهٔ ۱۳۲۲ قمری) شاعر همدانی است. وی از دومان حاج سید صادق امام جمعهٔ همدان و از سادات کبابى آن دیار بود. وى در همدان قدم به عرصه هستى نهاد. علوم ادبى و عربى را در زاگاهش فراگرفت و با استعداد سرشار و هوش و ذکاوت فوق‏العاده‏اى که داشت در تحصیل دانش، پیشرفت چشمگیرى از خود نشان داد و در شمار استادان بنام شعر و ادب همدان قرار گرفت. غبار چندى در طریق عرفان قدم گذشت و به سیر و سلوک در این رهگذر عمر صرف کرد. دیوان شعر غبار با این که بیش از هزار بیت نیست، اما مکرر در همدان و اصفهان و تهران طبع و نشر گردیده است. وى در همدان درگذشت و پیکرش را به قم منتقل کرده در صحن حضرت معصومه (س) به خاک سپردند. طبق تنها اثر باز مانده از وی (دیوان اشعار) غبار عارفی رنج کشیده و سوخته در عشق است. مرحوم آیت‌الحق شیخ محمد جواد انصاری همدانی (وفات: ۱۳۳۹ شمسی) دربارهٔ وی گفته است که «جذبهٔ عشق الهی به غبار رسید و او سوخت». شیوهٔ او در شعر همان طرز بازگشت است و نظر به حافظ و سعدی و خاقانی دارد. بعضی از غزلهای او بسیار قوی است. دیوان غبار همدانی به همت دو تن از همراهان گرامی گنجور در بخشهای زیر در دسترس قرار گرفته است:

احمد شاملو

احمد شاملو (زادۀ ۲۱ آذر، ۱۳۰۴ در تهران؛ ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵، در خانهٔ شمارهٔ ۱۳۴ خیابان صفی‌علیشاه - درگذشتۀ ۲ مرداد ۱۳۷۹؛ ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۰ در فردیس کرج) شاعر، نویسنده، فرهنگ‌نویس، ادیب، مترجم ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. آرامگاه او در امامزاده طاهر کرج واقع است. تخلص او در شعر الف. بامداد بود. سرودن شعرهای آزادی‌خواهانه و ضد استبدادی ، عنوان شاعر آزادی ایران را برای او به ارمغان آورده است. شهرت اصلی شاملو به خاطر شعرهای اوست که شامل اشعار نو و برخی قالب‌های کهن نظیر قصیده و نیز ترانه‌های عامیانه‌است. شاملو تحت تأثیر نیما یوشیج، به شعر نو (که بعدها شعر نیمایی هم نامیده شد) روی آورد، اما برای نخستین بار درشعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به‌صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی گسترش داد. از این سبک به شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد کرده‌اند. تنی چند از منتقدان ادبی او را تنها شاعر موفق در زمینه شعر منثور می‌دانند. اشعار شاملو در گنجور رومیزی از سایت رسمی احمد شاملو به نشانی www.shamlou.org نقل شده‌اند.

عبدالقهّار عاصی

عبدالقهار عاصی در سال ۱۳۳۵ خورشیدی در یکی از دهکده‌های ولایت پنجشیر «ملیمه» ‏چشم به جهان گشود و پس از پایان تحصیلات مقدماتی، آموزش‌های دانشگاهی خود را در دانشکدهٔ زراعت در رشتهٔ گیاه-شناسی در شهر ‏کابل به پایان برد. نخستین سال‌های شاعری او به سال‌های پایانی دوره‌های آموزشی‌اش بر می-گردد.‏ به گفتهٔ آقای محمّد کاظم کاظمی در سال‌های واپسین‌ حکومت کمونیستی‌، او و دیگر شاعران و نویسندگان فعّال آن روزگار، تلاشی را شروع کرده‌بودند برای احیای شعر و ادب فارسی و در عین حال‌، پایه‌گذاری نوعی ادبیات مقاومت زیرزمینی و پوشیده‌. او در این سال‌ها، پنج مجموعه شعر از خود به چاپ رساند که عبارت‌اند از: «مقامهٔ گل سوری‌»، «لالایی برای ملیمه‌»، «دیوان عاشقانهٔ باغ‌»، «غزل من و غم من‌» و «تنها ولی همیشه‌». در سال‌های نخستین‌ پس از پیروزی مجاهدین هم عاصی در افغانستان به سر برد و یک مجموعه ‌شعر منتشر کرد با عنوان «از جزیرهٔ خون‌» که مرثیه‌هایی بود برای کابل‌ جنگ‌زده‌. آخرین کتاب شعر او که بعد از شهادتش به وسیلهٔ فرهاد دریادوست هنرمند عاصی در آلمان چاپ شد، «از آتش از بریشم‌» بود. وی پس از کودتای هفتم اردیبهشت ۱۳۵۷ که کمونیست‌های وابسته به شوروی حکومت را به دست گرفتند با شجاعت تمام شعر خود را در خدمت مردم ستم‌دیدهٔ کشور خود به کار گرفت و به انتقاد از کودتاگران و حکومت غیر مردمی و نامشروع آنان پرداخت. او در بهار ۱۳۷۳ خورشیدی با خانواده‌اش به ایران کوچید و در مشهد اقامت گزید و زندگیی همراه با دشواری را در مهاجرت تجربه کرد. او در ایران در آماده‌سازی ویژه‌نامهٔ شعر معاصر افغانستان در مجلّهٔ شعر سهیم بود و نیز یک مجموعه از شعرهایش را برای چاپ آماده کرد با نام «از آتش از بریشم‌»، که این کتاب پس از مرگش در آلمان و به همّت فرهاد دریا چاپ شد. امّا کتاب دیگر او که بعدها تا حدّی جنجال‌برانگیز هم شد، «آغاز یک پایان» است که خاطرات عاصی را از سقوط کابل و جنگ‌های داخلی در این شهر در بر دارد. ولی در ایران‌، امکان اقامت و معیشت برای عاصی میسّر نشد. در آن زمان دشواری‌هایی برای اقامت وی در ایران به وجود آمد تا آن جا که شاعر آوارهٔ ما با نومیدی روانهٔ وطن شد، در حالی که این‌بیت حافظ را به دوستش فرهاد دریا نوشته بود: «غم غریبی و غربت چو برنمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم»‌ و این در حالی بود که فرهاد دریا در پی فراهم ساختن امکان مهاجرت او به اروپا بود. آن دو از کابل با هم رابطه‌ای نیک داشتند. دریا بسیاری از شعرهای عاصی را با آهنگ خوانده‌بود و آخرین کتاب عاصی نیز به همّت او چاپ شد. قهار عاصی سرانجام با همسر فاضلش میترا و تنها فرزندش مهستی‌، مشهد را به قصد هرات و سپس کابل ترک کرد. بسیار از آن زمان نگذشته بود که خبر درگذشت او براثر انفجار خمپاره در کارته پروان کابل‌، در همه جای افغانستان پخش شد (۱۳۷۳ خورشیدی). عاصی شاعری بود توانا و نوگرا، هم در قالب‌های کهن و هم در قالب‌های نــو، هرچند شعر نو او لطف بیش‌تری داشت. غزل‌های وی از لحاظ اشتمال بر موضوعات متنوّع، در شمار موفّق‌ترین غزل-های معاصر افغانستان است. پاره‌ای از غزل‌های وی گرایش وی را به غزل‌های بیدل دهلوی نشان می‌دهد که البتّه باید گفت بیدل‌گرایی جریانی رایج در شعر افغانستان امروز است؛ هرچند ابهام و غموضی که در اشعار بیدل –به-طور کلّی- هست در اشعار وی نیست. عاصی در مثنوی‌سرایی نیز دستی داشت که این نوع از آثار وی از دید اشتمال بر موضوعات متنوّع اجتماعی و میهنی در خور اعتناست، مخصوصاً مثنوی‌هایی که حماسه‌ها و تاریخ باستانی سرزمین افغانستان را به تصویر کشیده‌است. برجسته‌ترین اشعار عاصی را باید در شکل‌های آزاد و نیمایی جست،‌به‌ویژه که در این اشعار به دلیل آزادی شاعر در کوتاه و بلند کردن سطور و نیز گاه شکستن وزن،‌آن ضعف و تعقیدها که در اشعار سنّتی‌اش دیده‌می‌شود در این اشعار کم‌تر نمایان است. قالب‌های دیگری که عاصی به آن‌ها دلبستگی خاصی داشت دوبیتی و رباعی بود که اشعار فراوانی نیز در این دو قالب سرود. بسیاری از رباعی‌ها و دوبیتی‌های وی در مجموعهٔ «غزل من و غم من»و «لالایی برایی ملیمه» به چاپ رسیده‌است و خوانندهٔ معروف فرهاد دریا با صدای دلنشین خود پاره‌ای از آن‌ها را خوانده‌است. دریغ که این شاعر دردمند، در اوج توانایی خودش از دنیا رفت و نتوانست برگ‌های زرین بیش‌تری بر شعر معاصر افغانستان بیفزاید. اشعار این شاعر معاصر افغان به لطف فاضل گرامی استاد بهروز ثروتی در اختیار گنجور قرار گرفته است.

سایه

امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ه‍. الف سایه»، شاعر و موسیقی‌پژوه ایرانی است. او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالی شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان (دیرست گالیا...) با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش در گیرودار مسائل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت. ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او توسط موسیقی‌دانان ایرانی نظیر شجریان، ناظری و حسین قوامی اجرا شده‌است. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه‌ است. سایه بعداز حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد. از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد (منبع ویکی‌پدیا). اشعار این شاعر بزرگ معاصر در قالب دو تلاش جداگانه توسط آقایان مهدی رشیدی و علی پی‌سپار برای گنجور رومیزی و ساغر آماده شده و با هم ترکیب شده است. توصیه می‌کنیم جهت حفظ حقوق شاعر علاقمندان به سایه آثار چاپی کاغذی او را خریداری فرمایند و از این مجموعۀ الکترونیکی جهت جستجو و مطالعه روی رایانه استفاده نمایند.

نادر نادرپور

او فرزند «تقی میرزا» از نوادگان رضاقلی میرزا، فرزند ارشد نادرشاه افشار بود. نادرپور پس از به پایان رساندن دوره متوسطه در دبیرستان ایرانشهر تهران، در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در سال ۱۳۳۱ پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشته زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت. وی از سال ۱۳۳۷ به مدت چند سال در وزارت فرهنگ و هنر در مسئولیت‌های مختلف به کار مشغول بود. نادرپور در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تاسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیات دبیران کانون انتخاب گردید . نادرپور پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در روز جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس درگذشت. مجموعهٔ اشعار این شاعر بزرگ معاصر از پایگاه اینترنتی ویکی دُرج، کتابخانه آزاد شعر پارسی به نشانی http://www.wikidorj.com نقل شده است.

محمدرضا شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی درنوزده مهر ۱۳۱۸ در کدکن از توابع تربت حیدریه در خراسان به دنیا آمد. شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود(که آخوندی فرزانه بود) و مرحوم ادیب نیشابوری دوم به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت (در هفت سالگی تمام الفیه ابن مالک را از حفظ بود)و فقه، کلام و اصول را در نزد آیت الله شیخ هاشم قزوینی فرا گرفت اما پس از مرگ شیخ هاشم قزوینی(معروف به فقیه آزادگان) نا آخرین مراحل درس خارج فقه را نزد ایت الله میلانی خواند و در این دوره با آیت الله سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی همدرس بود. او به پیشنهاد مرحوم دکتر علی اکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نام نویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکدهٔ ادبیات رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت. او از سال ۱۳۴۸ تا کنون(۱۳۹۱) بنا به در خواست دانشگاه تهران استاد دانشگاه تهران است و بدیع الزمان فروزانفر زیر برگهٔ پیشنهاد استخدام وی نوشت احترامیست به فضیلت، او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد. این سفر بازتاب وسیعی درمطبوعات ایران داشت. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به موسسه مطالعات پیشرفتهٔ پرینستون رفت تا در باب تاریخ و تطور فرقهٔ کرامیه تحقیق کند و پس از ۹ ماه دوری از وطن به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد. مجموعهٔ اشعار این شاعر بزرگ معاصر از پایگاه اینترنتی ویکی دُرج، کتابخانه آزاد شعر پارسی به نشانی http://www.wikidorj.com نقل شده است.

حمید مصدق

حمید مصدق بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به‌همراه خانواده‌اش به‌اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم‌مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت. مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکدۀ حقوق شد و در رشتۀ بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشتۀ حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشتۀ فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکدۀ علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به‌تدریس پرداخت. وی پس ار دریافت پروانۀ وکالت از کانون وکلا در دوره‌های بعدی زندگی همواره به‌وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و شهید بهشتی را پی می‌گرفت. در ۱۳۴۵ برای ادامۀ تحصیل به‌انگلیس رفت و در زمینۀ روش تحقیق به‌تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به‌تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به‌خصوص حقوق تعاون. مصدق تا پایان عمر عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجلۀ کانون وکلا را به‌عهده داشت. حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت. مجموعهٔ اشعار این شاعر بزرگ معاصر از پایگاه اینترنتی ویکی دُرج، کتابخانه آزاد شعر پارسی به نشانی http://www.wikidorj.com نقل شده است.

سیاوش کسرایی

سیاوش کسرایی (اسفند ۱۳۰۵؛ اصفهان- بهمن ۱۳۷۴؛ وین) شاعر با نام‌های مستعار «کولی» و «شبان بزرگ امید» و «رشید خلقی» و «فرهاد ره‌آورد». در جوانی به تهران رفت و تحصیلات متوسطهٔ خود را در این شهر به پایان رساند. سپس از دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم سیاسی لیسانس گرفت. در ۱۳۳۱ در وزارت بهداری استخدام شد اما چندی بعد به وزارت آبادانی و مسکن رفت و تا زمان انقلاب در آن‌جا مشغول کار بود... پس از انقلاب اسلامی از راه افغانستان به شوروی مهاجرت کرد ... بعد از فروپاشی شوروی به اتریش رفت و در وین ماندگار شد... برخی از آثار او: - آوا (۱۳۳۶)؛ - آرش کمانگیر (۱۳۳۸)؛ - خون سیاوش (۱۳۴۱)؛ - سنگ و شبنم (۱۳۴۴)؛ - با دماوند خاموش (۱۳۴۵)؛‌ - خانگی (۱۳۴۶)؛ - به سرخی آتش به طعم دود (۱۳۵۷)؛ - از قُرُق تا خروس‌خوان (۱۳۵۷)؛ - به پا خیز ایران من (۱۳۵۸)؛ - آمریکا! آمریکا! (۱۳۵۸)؛ - چهل کلید (۱۳۶۰)؛ - پیوند (؟)؛ - ستارگان سپیده‌دم (؟)؛ - تراشه‌های تبر (۱۳۸۰)؛ - هوای آفتاب (۱۳۸۱؛ سروده‌های او از ۱۳۶۱- ۱۳۷۳)؛ - مهرهٔ سرخ (۱۳۷۴) و ... (با تلخیص، برگرفته از «فرهنگ ادبیات فارسی»، محمد شریفی، تهران، فرهنگ نشر نو و انتشارات معین، چاپ دوم ۱۳۸۷) مجموعهٔ اشعار این شاعر بزرگ معاصر از پایگاه اینترنتی ویکی دُرج، کتابخانه آزاد شعر پارسی به نشانی http://www.wikidorj.com نقل شده است و علاوه بر آن شعر آرش به لطف همراه گرامی گنجور آقای محمدرضا رجایی اضافه شده است.

شیون فومنی

میر احمد سید فخری نژاد، مشهور به شیون فومنی، از شاعران محبوب و مشهور شمال ایران است. او در سال ۱۳۲۵ هجری خورشیدی در شهرستان فومن دیده به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی و سه سالهٔ خود را در رشت سپری کرد و بعد از آن به کرمانشاه کوچ کرد و سه سالهٔ دوم دبیرستان را تا اخذ دیپلم طبیعی (۱۳۴۵) در آنجا گذراند. شیون در سال ۱۳۴۶ وارد سپاه دانش در طارم زنجان شد و یک سال بعد به استخدام ادارهٔ آموزش و پرورش استان مازندران درآمد. او در سال ۱۳۴۸ ازدواج کرد. سپس عهده‌دار مدیریت و تدریس در یکی از مدارس فولادمحلهٔ ساری گشت و تا سال ۱۳۵۱ به کار تدریس مشغول بود. پس از آن نیز در دیگر نقاط گیلان به این شغل ادامه داد. او در سال ۱۳۷۲ مبتلا به بیماری نارسایی کلیه شد و یک سال بعد برای درمان این نارسایی به وسیله دیالیز (تراکافت) به تهران کوچ کرد و در همین سال علی‌رغم رنج بیماری موفق به اخذ مدرک تحصیلی لیسانس در ادبیات از دانشگاه تربیت معلم شد. شیون در سال ۱۳۷۶ ه.ش پس از سالها تدریس، بازنشسته شد. او در شهریورماه ۱۳۷۷ پس از یک دوره بیماری مزمن کلیوی و انجام پیوند کلیه در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت. آرامگاهش در بقعه سلیمان داراب رشت بنا به وصیتش در کنار مقبرهٔ میرزا کوچک جنگلی قرار دارد. آثار این شاعر محبوب گیلانی معاصر را آقای مهران صمدنژاد با استفاده سایت اختصاصی شیون به نشانی www.sheevan.ir برای گنجور رومیزی و ساغر آماده کرده است.

خسرو گلسرخی

عبدالحسین معروف به خسرو گلسرخی متولد دوم بهمن ۱۳۲۲ شمسی در شهر رشت است. پدربزرگ مادری‌اش علامه شیخ وحید خورگامی، یک روحانی مبارز و از همرزمان میرزا کوچک خان جنگلی بود. خسرو پدرش را در دو سالگی از دست داد و به همین دلیل مادرش سرپرستی او و برادرش فرهاد را به علامه وحید سپرد. زندگی و تحصیل در کنار یک روحانی آزادیخواه که از بازماندگان نهضت جنگل بود، خسرو را با عدالتخواهی و آزادیخواهی آشنا کرد. خسرو پس از فوت پدربزرگ در سال ۱۳۴۱ شمسی همراه مادر و برادر به تهران آمد. روزها کار می‌کرد و شبها درس می‌خواند و در کنار آن به شعر که مهمترین مشغلهٔ ذهنی‌اش بود می‌پرداخت. از سال ۱۳۴۴ نقدهای ادبی خسرو گلسرخی در نشریات مختلف آن زمان مانند کیهان، اطلاعات، فردوسی و ... چاپ می‌شد. خسرو زبان فرانسه را از دایی‌اش آموخت و چند ترجمه از زبان فرانسه به فارسی انجام داد. در سال ۱۳۴۸ با عاطفه گرگین - شاعر و مترجم - ازدواج کرد و حاصل این زندگی «دامون» است که اینک مردی است دانش آموختهٔ جامعه‌شناسی از دانشگاه پاریس. خسرو گلسرخی به جرم نوشتن مقالات روشنگرانه و شعرهایش با پرونده‌سازی ساواک در جریان دستگیری جمعی از هنرمندان و روشنفکران در سال ۱۳۵۲ دستگیر، در دادگاه نظامی محاکمه و در سحرگاه ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ اعدام شد. اشعار خسرو گلسرخی به همت آقای مهرداد بیات (http://eshghast.persianblog.ir) به گنجور رومیزی اضافه شده است.

کامبیز صدیقی کسمایی

کامبیز صدیقی کسمایی در خرداد ماه ۱۳۲۰ در شهرستان رشت دیده به جهان گشود. پدرش حسین و پدربزرگش صدیق‌الرعایا فرماندار کسما در دوره ناصرالدین شاه بود. از همان ابتدای کودکی علاقهٔ زیادی به شعر و ادبیات داشت به طوری که اولین شعر او در سن ۱۴ سالگی در ماهنامهٔ فردوسی به چاپ رسید. صدیقی تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و پس از آن به علت فوت پدر از ادامهٔ تحصیل بازماند و در کارخانهٔ کنف کار رشت به شغل حسابداری مشغول شد، ولی این مسئله باعث نشد احساسات و علایق درونیش را نادیده بگیرد و به سرودن شعر ادامه ندهد. کار در محیط کارخانه و ارتباط زیادش با کارگران و مشاهدهٔ مشکلات و دردهای آنها باعث علاقه و گرایش ویژه‌اش به ادبیات کارگری شد. این مسئله به شکل آشکاری در بسیاری از اشعار صدیقی به چشم می‌خورد. او که سالها از بیماری ریوی رنج می‌برد در هشتم فروردین‌ماه سال ۱۳۸۹ در سن ۶۸ سالگی در خانهٔ خویش در شهر رشت دیده از جهان فرو بست و در قطعه هنرمندان تازه‌آباد رشت به خاک سپرده شد. اشعار زنده‌یاد صدیقی که از سایت رسمی ایشان به نشانی www.kambizsedighi.com قابل دریافت است توسط دوست گرامی هیراد نیکو برای گنجور رومیزی آماده شده است.

بهرام سالکی

به نام آنکه جمیل است و دوستدار جمال ... سخن از هنرمند ذوالفنون معاصر حضرت استاد بهرام سالکی است که سختکوشی و ابتکار او در کتابت و تزیین بسیار بدیع و در عالیترین سطح از « دیوان حافظ شیراز » و چند اثر ماندگار دیگر ، معروف و مقبول خاص و عام است. مجموعه آثار این هنرمند بزرگ ، کارنامه ای درخشان برای ایشان ساخته است که خلق چنین آثاری ، واقعاً از حدّ طاقت بشری هر هنرمندی بیرون است. دیگر از هنرهای حضرت ایشان ، نقاشی است که نمونه‌های نمایان از آن را می‌توان در مصور سازی دیوان حافظ ملاحظه کرد. تا بدانی که به چندین هنر آراسته است. از آثار هنرمندانه دیگر استاد ، سرودن مثنوی عالی « گرگ‌نامه » است؛ این اشعار عمیق و حکیمانه ، شرابخانه‌ایست که خمار صد شبهٔ همهٔ ما را می‌شکند ، به قول حافظ: علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن که این مفرح یاقوت ، در خزانه ی توست خداش در همه حال ، از بلا نگه دارد. بهاءالدین خرمشاهی اسفند ماه ۱۳۸۸ گزیده‌ای از نظرات کارشناسان هنر در بازدید از آثار بهرام سالکی ---------------------------------------------------------------- *استاد سالکی آثاری بدیع، نفیس و بی بدیل که درعصر جدید همتا ندارد به جای گذارده‌اند. این آثارجاویدان باید به هر نحو ممکن به سراسر جهان معرفی شود و پس ازچاپ در تمام بلاد اسلامی و حتی در غرب اشاعه یابد. آقای دکتر سید حسین نصر رئیس دپارتمان هنرهای شرقی و استاد دانشگاه جورج واشنگتن - بهمن ماه ۱۳۷۸ *آثار استاد سالکی دارای بالاترین ظرافتهای تکنیکی در هنرهای خطاطی، تذهیب و نقاشی می‌باشد. ایشان جانشین شایسته‌ای برای هنرمندان گذشتهٔ ایران هستند و نقش قابل توجهی در ارتقاء میراث فرهنگی ایران در هنر کتاب آرائی دارند. پرفسور جیمز الن استاد هنرهای شرقی و رئیس موزه ی دانشگاه آکسفورد انگلستان - مرداد ماه ۱۳۷۹ *در طول بیست قرن تاریخ هنر جهان، آثار سالکی بی‌نظیر است. پرفسور گیزا فهرواری کارشناس بزرگ هنرهای اسلامی و استاد دانشگاه لندن - مجلس ملی فرهنگ ، هنر و ادب کویت - اردیبهشت ماه ۱۳۸۰ * شاهکارهای هنری استاد سالکی نشاندهندهٔ عشق عمیق ایرانیها به هنر است و ما در سالن بزرگ کتابخانهٔ کنگره، پوسترهای چاپی آثار او را به نمایش گذاشتیم و باعث سرافرازیست که بعد از این ، آنها را همراه با کتب خطی فارسی کنگره، در معرض دید علاقمندان قرار دهیم. آقای دکتر ابراهیم پور هادی مسئول امور فرهنگی کتابخانهٔ کنگرهٔ ملی آمریکا - واشنگتن *کارهای بی‌نظیر هنری آقای سالکی به عنوان آثار بزرگی که نمونه‌های بارز گنجینه‌های زندهٔ انسانی می‌باشند از اهمیت هنری بالائی برخوردارند. خانم نوریکا آیکاوا - مدیر بخش میراث فرهنگی یونسکو - پاریس - اردیبهشت ماه ۱۳۷۹ سوابق نمایش آثار و جوایز ----------------------------------- ۱. گالری گلستان - تهران - فروردین ۱۳۷۵ ۲. کاخ نیاوران - به دعوت سازمان میراث فرهنگی - تهران – اردیبهشت ۱۳۷۵: * اعطای لوح نشان افتخار سازمان میراث فرهنگی کشور (گنجینه های زنده انسانی یونسکو) ۳. تهران - فرهنگسرای نیاوران- مرداد ۱۳۷۵- به دعوت مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۴. تهران - موزه هنرهای معاصر - بهمن ۱۳۷۵: * اعطای لوح تقدیر توسط ریاست جمهور وقت ۵. تهران - مرکزآفرینش های هنری - دی ۱۳۷۶: * اعطای بهترین اثر هنری نمایشگاه ۶. تهران - تالارنمایش دانشگاه تهران- آبان ۱۳۷۷- به دعوت دانشگاه تهران ۷. روسیه - کتابخانه ادبیات خارجی مسکو - خرداد ۱۳۷۹- به دعوت دولت روسیه ۸. روسیه - موزه کرای ویدینیای ساراتف- خرداد ۱۳۷۹- به دعوت مفتی اعظم ساراتف ۹. کویت - تالار نمایش عدوانی- خرداد ۱۳۸۰- به دعوت مجلس ملی فرهنگ ، هنر و ادب کویت ۱۰. قطر - تالار هتل شرایتون و مرکز هنرهای تجسمی- آذر ۱۳۸۱- به دعوت سازمان یونسکو خلیج فارس و رایزن منطقه خلیج فارس: * لوح تقدیر سازمان یونسکو منطقه خلیج فارس *** نسخه جاری آثار: شهریور ۱۳۹۶

باقر فداغی لارستانی

باقر ولی که در ترانه هایش تنها باقر تخلص می کند در دهستان فداغ از بخش های لارستان فارس متولد شده او که در سواری و تیراندازی مهارت داشته، به عنوان چاپار و چریک ، مدتی را در خدمت دولت بوده است (چریک تیرانداز و سوارکار زبده ای بوده است که دولت او را برای سرکوبی راهزنان و قطاع الطریق راه های کوهستانی و صعب العبور استخدام می کرده است.) مع هذا چنان که از ترانه هایش بر می آید، همواره با فقر و مسکنت دست در گریبان بوده است. عشق به وصال نرسیده او نسبت به دختر عمویش نرگس به زندگی غم انگیز او، گرمی می بخشیده است. سال تولد و مدت زندگی او معلوم نشده است، اما تصریح شده که در همان دهستان فداغ در گذشته است و در قریه میمون از دهات فداغ مدفون است. «سید علاءالدین مورخ لاری» در بیان حال باقر فداغی می نویسد: «یکی دیگر از شعرای معروف فداغ جوانی بوده موسوم به باقر و معروف به باقر لاری و اشعار زیادی دارد. اشعار او در لارستان به شلوای باقر معروف است، که در میان عوام شهرت خاصی دارد و محل توجه زن و مرد دهات لارستان است. اشعار او را شب ها با سوز و گداز می خوانند. در قدیم تفنگچیانی که شب ها بالای برج قلعه کشیک می دادند، یا مردان کارگری که آب از چاه می کشیدند، یا زنان روستایی که شب ها با آسک گندم را آرد می کردند، برای این که خوابشان نرود، با یک عالم سوز و گداز اشعار باقر لاری را می خواندند. در هر صورت باقر لاری معشوقه ای داشته که از او دریغ کرده و به دیگری داده اند و او از عشق و عاشقی شاعر شده است و شهر به شهر می رفته و اشعاری از سوز دل می گفته است و مردم گرد او جمع آمده اشعارش را فرا می گرفتند. من چند بیت شعری که از او در خاطر دارم در زیر این سطور می نگارم که می گوید: گهی در بیرم و گه در فداغم / گهی در لار و گه صحرای باغم گهی جولان زنم در ملک دشتی / گهی در خدمت شاه چراغم گهی باقر ز عشقت زار گرید / گهی از هجر در دشت اناغم الغرض با آن که سال های سال است که «باقر» مرده و خاکش خشت یا کشت شده مع الوصف هنوز مردم لارستان مخصوصاً مردم فداغ و ارد و بیرم و اشکنان علاقه خاصی به اشعار باقر دارند و همیشه با سوز و گداز می خوانند. منبع: http://sohbatenow.blogfa.com/post-97.aspx اشعار فداغی به لطف آقای سعید رستگار در اختیار گنجور قرار گرفته است.

اِ لیـــار (جبار محمدی )

جبار محمدی متخلص به « الیـــــار » شاعر نیمه دوم قرن چهاردهم هجری شمسی در شهر ترکمانچای از شهرهای استان آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود. وی در اشعارش از سبک عراقی تبعیت کرده است و در قالب‌های مختلف شعری طبع آزمایی نموده ولی قالب غزل بیشتر از سایر قالب‌ها مورد علاقه ایشان بوده است. در اشعار او مضامین بکر و بدیع، تخیلات ظریف و صنایع ادبی به وفور یافت می شود.اگرچه ایشان یک شاعر کلاسیک است ولی ازهیچ شاعر نامدار به خصوصی الگو نگرفته است و سبک منحصر به فرد خود را دارد. دو اثری که از ایشان در این مجموعه برای دوستداران علم و ادب از طرف ایشان هدیه می‌نمایم توسط انتشارات نظری در تهران به چاپ رسیده است و جهت هرچه غنی تر شدن مجموعه گنجور و با کسب اجازه از ایشان صرفا جهت استفاده مخاطبان و آشنایی آنان با شاعر در زمان حیاتش در این نرم افزار گنجانده شده است. از ایشان علاوه بر دو اثر « غزال غزل » و « صراحی اندیشه » ؛ آثار دیگری نیز به زبان ترکی اصیل و فارسی در دست است که امیدواریم به لطف الهی در آینده نزدیک به چاپ رسیده؛ در دسترس مخاطبان قرار گیرد. شخصیت فکری، اعتقادی و عملی شاعر را می توان در لابه‌لای اشعارش دید حال قضاوت در مورد آثار و شخصیت ایشان برعهده مخاطبین گرانقدر می باشد. امید است خادمان عرصه فرهنگ و دیگر عرصه های ملی را تا زنده هستند مورد تفقد قرار دهیم. نظر مخاطبین عزیز را جهت آشنایی بیشتر با الیار به مطالعه شرح حال مختصر وی در بخش « الیار در آیینهٔ قلم خویش » معطوف می دارم. کلیه حقوق اشعار برای شاعر محفوظ است. ارتباط با شاعر و ارسال نظرات elyaar.48@gmail.com اسماعیل ابراهیمی

صادق سرمد

سید صادق سرمد متخلص به سرمد ، فرزند سید محمد علی از شاعران نام دار معاصر ایران بوده است ، ولی سیر روزگار چنان چرخیده که نسل جدید با او آشنا ندارد. اگر چند شعری از او، گاه و بی گاه، بر سر زبان ها هست ، کسی اسم سراینده را نمی داند، ولی اگر هم بداند از چند و چون زندگی او آگاه نیست؛ و چنین است که ریشه ها بریده می شوند و به توفان فراموشی سپرده می شوند. صادق سرمد در سال ۱۲۸۶ در تهران، در خانواده ای فرهیخته زاده شد و پرورش یافت . پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه تحصیلات خود را در رشتۀ ادبیات و حقوق به پایان رسانید و به کار وکالت دادگستری پرداخت . وی از اعضای موثر هیا ت مدیرۀ کانون وکلای ایران بود و با تلاش وی و سید محمد رضا جلالی نایینی کانون وکلا استقلال یافت. وی هم چنین دو دوره نمایندۀ مجلس شورای ملی بود. در عنقوان جوانی نخستین شعرهای خود را در انجمن ادبی ایران که ریاست آن را شاعر معروف شاهزاده شیخ الرئیس افسر به عهده داشت، در حضور جمع شاعران و بزرگانی چون : وحید دستگردی، شیخ الرئیس افسر، رشید یاسمی، عبرت نایینی، مایل تویسرکانی، میرزا رضا خان نایینی، عباس‏ اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، ملک الشعراء بهار، بدیع الزمان فروزانفر، ایرج میرزا، عشقی خواند و مورد تشویق قرار گرفت. وحید دستگردی و ملک الشعرا بهار، پیوسته از تشویق او فروگذاری نمی کردند، سرمد نیز همیشه خود را شاگرد آن ها می دانست. دغدغۀ دایمی سرمد نوآوری در سبگ شعر فارسی بود. درسال ۱۳۰۹ شعری خطاب به ملک الشعرا بهار سرود و از او در خواست کرد که پیشگام شود و سبکی نو، مطابق ضرورت های زمان، به میان بیاندازند. بهار در سال ۱۳۱۱ ، بعد از آزادی از زندان رضا شاه، شعر سرمد را پاسخ گفته است. چند بندی ازآن شعر را به دست آوردم و در این مجموعه گنجاندم ، امید وارم دوستانی که به دیوان سرمد دسترسی دارند آن شعر را کامل بکنند . سرمد شاعری توانا در بدیهه سرایی بود. مثلا مثنوی کعبۀ دل ها با مطلع : «بوی عشق آید ز خاک قونیه / مرحبا بر خاک پاک قونیه» را بالبداهه انشا کرده و دیگری نوشته است. وی در بیشتر انجمن های ادبی تهران شرکت می کرد و ریاست بعضی از آنها از قبیل انجمن ادبی ایران و پاکستان ، انجمن ادبی ایران و ترکیه را بر عهده داشت . سرمد زندگی مطبوعاتی هم داشت. در شهریور ۱۳۲۰ با دریافت امتیاز روزنامۀ صدای ایران سرمد وارد زندگی مطبوعاتی-سیاسی شد. نگاه او به قدرت بر خلاف جریان های رایج زمان بود. وی در شعرهایش در عین آزادگی، فکر می کرد می تواند تاثیر گذار بر محمد رضا شاه گردد، به همین خاطر به شاعر دربار معروف شده بود. او را به عنوان شاعر ملی هم تبلیغ می کردند. در شغل وکالت هم مشاور حقوقی دربار محمدرضا شاه گردید، هم چنین مشاور حقوقی آستان قدس رضوی شد. با وجود آن که مخالف سیاسی احزاب چپ بود ولی بعد از ۲۸ مرداد که افسران حزب توده محاکمه شدند شعر معروف خود را خطاب به شاه سرود: «شهریارا بگو دگر نکشند / ... این جگرگوشگان پدر دارند / ... این پدرکشتگان پسر دارند/ ... فاسد ار کشتنی بود برگوی / که چرا دزد سیم و زر نکشند؟» . ولی کار از این کارها گذشته بود و «دزد بدتر از خائن» بیگانه پرست جا محکم کرده بود و گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. و بعد از آن ماجرا شاعر به اصطلاح ملی ( یعنی دربار) جزو مغضوبان درگاه و دربار شد و چند سال بعد هم در رنج و بیماری در گذشت. سرمد در فروردین ۱۳۳۹ خورشیدی به علت بیماری سرطان ، جهت معالجه به لندن رفت و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفت . و مدت کوتاهی پس از بازگشت به ایران در تیر ماه ۱۳۳۹ در تهران در گذشت گفته شده است که بیش از ده هزار بیت شعر دارد، آثاری که از سرمد به جا مانده است اشعاری است که در مجلات آن زمان چاپ شده است به علاوۀ کتاب های زیر : درای کاروان - ۱۳۲۹ نغمۀ کمال - ۱۳۳۴ - ناشر ابوالقاسم تفضلی ( همان کسی که شعر کعبۀ دل ها را کتابت کرد) سرو و سرمد - ۱۳۴۱ - ناشر ابن سینا، که بعد از مرگ او چاپ گردیده است دیوان اشعار صادق سرمد – ۱۳۴۷، ( گفته شده است که دیوان سرمد توسط همسر او تدوین و چاپ شده است و باز هم گفته شده است خالی از اشکال نیست و احتیاج به تصحیح انتقادی دارد. ) نگارند این سطور اشعار پراگنده ای از شاعر را ( حدود سی و چند شعر، کمی بیش از ۷۰۰ بیت ) از لابه لای مجلات قدیمی و هم چنین از وبگاه ها گرد آوری کرده است و به دقت آن ها هم اعتمادی ندارم. امیدوارم که دیگران در این را ه گام بگذارند و آن را تکمیل و تصحیح کنند. مجلات قدیمی اشعاری را دارند که خالی از اعتبار نیست ولی وبگاه ها هر کدام به دلیلی اشعار خاصی را گنجانده اند، مثلا سه تا شعر را در بارۀ زن در وبگاه های فمینیست ها گیر آوردم، چند تا از شعر ها را در وبگاه های عزاداری گیر آوردم. چند تا شعر را در وبگاه های نوستالژیک و دلتنگی گیر آوردم، یک شعر را در وبگاه های ناسیونالیست ها گیر آوردم. الف. رسته

مصطفی مجیدی

مصطفی مجیدی در ۲۳ خرداد ۱۳۶۰ در شهرستان بابل به دنیا آمد. ذوق و علاقه به ادبیات خصوصا شعر او را به وادی شاعری کشاند. نخستین اشعار خویش را در سن ۱۲ سالگی سرود. اشعار او از سال ۱۳۸۰ به بعد در مجلات و فصلنامه‌ها همچون: بخارا، عصر پنجشنبه‌ها، گوهران و ... به چاپ رسیدند. سال ۱۳۸۲ شروع فعالیتش در هنر مجسمه‌سازی بود. در پنجمین بینال مجسمه‌سازی تهران هنرمند برگزیده شد. از سال ۱۳۸۵ به عکاسی هنری روی آورد. او هم‌اکنون عضو سایت فانوس (سایت عکاسان ایران) می‌باشد. در جریان فاجعه سونامی در پروژه‌ای از سوی شرکت اپل مجیدی به یاد این قربانیان عکس و شعری اهدا نمود، پروژه‌ای که با حضور هنرمندان نامداری از سراسر جهان در ژاپن به نمایش گذاشته شد. منتقدان و شاعران و فیلسوفانی در باب اشعار او نوشته‌اند از آن جمله می‌توان به آنی فینچ، جودیت باتلر، دیمیتریس لیاکوس، هدویگ گورسکی، فرناندو آرابال، دکتر سید حسین نصر، مصطفی ملکیان، بهاء‌الدین خرمشاهی، دکتر حورا یاوری، واراند و شماری دیگر اشاره کرد. آثار آماده چاپ: (۱) مزامیر فرشتگان به دو زبان فارسی و انگلیسی به ترجمه دکتر سعید سعید پور (۲) اورفئوس:یک نمایشنامه اشعار مجیدی به زبانهای اسپانیایی،آلمانی، ایتالیایی، عربی و ارمنی توسط مترجمان صاحب نام برگردانده شده است. نشانی تماس: mostafamajidi63@yahoo.com http://www.facebook.com/mostafa.majidi.75

پژمان بختیاری

حسین پژمان بختیاری (متولد ۱۲۷۹تهران متوفی۱۳۵۳تهران) شاعر و تصنیف‌سرای ایرانی عصر قاجار و دورهٔ پهلوی بود. پدرش علی‌مراد امیرپنجه بختیاری(متولد روستای دشتک، استان چهارمحال و بختیاری) بود و مادرش عالمتاج قائم مقامی (ژاله)از شاعره های زمان خود بود که نسب به خاندان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام می‌برد. حسین پس از اتمام تحصیلاتش در تهران و آشنایی با زبان و ادبیات فرانسه ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنت گرای ایران میباشد واین ارادت وی به ادبیات کهن انگیزه ساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسی های وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی میباشد و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. شعر پژمان به سبک کهن و با مفاهیم دلپذیر، سعدی وار از عشق میگوید . ترجمه برخی از آثار شاتوبریان همچون «وفای زن»، «آتالا» و «رنه» از جمله آثار اوست او همچنین تصحیح کتبی نظیر: لسان الغیب دیوان حافظ، دیوان جامی، ترانه‌های خیام، خمسه نظامی، دیوان ژاله قائم مقامی(مادرش) را برعهده داشته‌است. اشعار پژمان بختیاری به لطف و زحمت آقای اسحاق فروزنده برای گنجور رومیزی و ساغر آماده شده است.

اشعار ترانه‌های سیاوش قمیشی

سیاوش قمیشی کوچکترین فرزند خانواده خویش است و دارای دو بردار به نام ها سیامک و سیروس و یک خواهر به نام سیمین می باشد . اون نزدیک به نه ما بیشتر نداشت که خانواده اش تصمیم گرفتند از اهواز راهی تهران شوند. در تهران مادرش به آموختن موسیقی می پرداخت . پیانو می نواخت و خانمی به نام الگا که تباری روس داشت به وی آموزش می داد . سیاوش که حدود 6 سال بیشتر نداشت از شنیدن صدای نواختن آنها لذت بسیار می برد.او تا سن 14 سالگی در تهران می ماند اما شیفتگی او به موسیقی باعث می شود ، درس را رها کرده و برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی راهی انگلستان شود . او اولین آهنگ خود را در 14 سالگی در تهران با نام ای قایق ران ساخت که توسط ضیاء خوانده شد . سپس قمیشی به لندن که مهد آن روزهای موسیقی دنیا بود پا می گذارد و برای تحصیل موسیقی به دانشگاه سلطنتیroyal academy of arts می رود و او با مدرک فوق لیسانس آهنگسازی دانشگاه را ترک می کند . او در سن 25 سالگی به ایران باز می گردد و تا سن 34 سالگی در ایران می ماند . در این مدت اولین آلبوم خود به نام فرنگیس را منتشر ساخت و برای خوانندهای زیادی از جمله بتی اقدام به آهنگسازی کرد . اگر چهار رکن اساسی : آهنگ ، شعر ، تنظیم و صدای خواننده را در ساخت و اجرای یک ترانه به عنوان وجوه اصلی ترانه در نظر بگیریم ، سیاوش قمیشی تنها هنرمندی است که هر 4 وجه ترانه اش با دیگر فعالان موسیقی پاپ ایران متفاوت است . موسیقیی و صدای سیاوش هم چون زندگی اش ساده و روان و بی پیرایه است و به سادگی در ضمیر پاک جوانان به دل می نشیند و شاید از رو است که چوانان بسیاری او را دوستش می دارد چرا که جوانی مظهر سادگی و یک رنگی است . سیاوش قمیشی مانند سرزمین زادگاهش انسانی آفتابی است.آفتاب وجودش بی غروب باد. ابوالفضل فتحی آزاد :: آفاسافت دات آی آر :: www.siavashema.com :: afasoft.ir ::

شیوا فرازمند

شیوا فرازمند شاعر، نقاش و منتقد ادبی، متولد ۱۳۵۴ رشت و ساکن آستاراست. وی دانش‌آموختهٔ فوق دیپلم تکنسین اتاق عمل و نیز رشتهٔ مهندسی کامپیوتر است. وی از اعضای باسابقهٔ انجمن شعر شهریار آستارا است که به مدت سه سال، مسئول انجمن بوده و در مقاطعی نیز مدرس عروض و قافیه و نقاشی در ادارهٔ فرهنگ و ارشاد بوده است. همچنین آموزش طراحی و نقاشی را در آموزشگاه خصوصی عهده‌دار بوده است. شیوا فرازمند بیشتر به‌عنوان یک شاعر سبک کلاسیک مطرح بوده است اما در سال‌های اخیر در عرصهٔ شعر نو و سپید هم به سرودن شعر پرداخته است. نخستین کتاب شعرش، مجموعه غزلی مشترک بود به نام «وقتی تو هستی، من آسمانم» که محصول کارهای نخستین شاعر تا تاریخ چاپ آن کتاب (۱۳۸۵) بوده است و دومین اثر وی، مجموعه‌ای از شعرهای سپید ایشان است که با عنوان «روادید رؤیا و روسری بنفش» در سال ۱۳۹۱ منتشر شده است. ایشان در عرصهٔ نقدنویسی هم تجربیاتی داشته و نمونه‌هایی از نوشته‌های او در خصوص آثار شاعران مختلف در نشریات سراسری کشوری منتشر شده‌است. وی در عرصهٔ هنرهای تجسمی از جمله نقاشی هم فعالیت‌های به‌سزایی دارد. آثار این شاعر جوان معاصر به همت آقای جواد احشامیان در گنجور رومیزی در دسترس قرار گرفته است.

ایرج میرزا

ایرج میرزا ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود. او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در همان مدرسه مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامه ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. ایرج میرزا به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. آرامگاه ظهیرالدوله خانه ابدی ایرج میرزا شد.