Toggle Menu
غزل سرا
گنجینه ادبیات
صفحه اصلی
مشاهیر شعر پارسی
فال حافظ
مشاعره
دانلود نرم افزار چکامه
مثنوی گرگ نامه
* درباره ی مثنوی گرگ نامه
۰۱ - گر مساواتی به احکام قضاست
۰۲ - در به روی غمگساران بستهایم
۰۳ - عیب اُشتر را به او گفتند فاش
۰۴ - هر کسی با دیگ گردد همنشین
۰۵ - مرد رندی بر لب دریا نشست
۰۶ - واعظی میگفت: شیطانِ لعین
۰۷ - مُقتدای مردمان ، دیوان شدند
۰۸ - آدمی باشد چو معجونی عجیب
۰۹ - من به که لبیک گویم ای احد؟
۱۰ - من سقوطی کردهام از آسمان
۱۱ - طبع انسان طالب وهم و گمان
۱۲ - چون شنیدم از جهان بوی کباب
۱۳ - من درین دنیا به دنبال چهام؟
۱۴ - تا به آن روزی که دندان داشتی
۱۵ - بشنو از مُلا و عقل ابترش
۱۶ - نکتهای را خواندهام از « بوالعلا »
۱۷ - بوالحسن نامی ، سفیه و بدخصال
۱۸ - قاضی شهری به بیعقلی مَـثَل
۱۹ - مفلسی از تنگدستی در عذاب
۲۰ - هر نِدا را نیست ، امّید جواب
۲۱ - « سالکی » از معجزات زر بگو!
۲۲ - پیش او از فقر نالیدن خطاست
۲۳ - گفت مسکینی گرسنه ، با کسی
۲۴ - از چه میگویی جهان بیصاحبست؟
۲۵ - عالِمی میگفت تاریخ جهان
۲۶ - شکوهها دارم من از جُور فلک
۲۷ - عقل اگر داری مکن طی مسیر
۲۸- آنچه خواهی ، چون نمیگردد حصول
۲۹ - هر چه دنیا بذر درد و رنج داشت
۳۰ - من نکردم این فلک را خدمتی
۳۱ - نکتهای گویم ز جبر و اختیار
۳۲ - گر نداری در دهان دندانِ تیز
۳۳ - گاه اگر لطفی ببینی از فلک
۳۴ - چون تملّق ، هیچ کالا در جهان
۳۵ - مردی اسب خویش را گم کرده بود
۳۶ - آدمی گر گِرد سازد بار و برگ
۳۷ - آن فقیر گرسِـنِه ، وقت نماز
۳۸ - آدمی چون سیر شد ، عصیان کند
۳۹ - از ریا و کذب و نیرنگ و حسد
۴۰ - تا به کِی تولید انبوه ، ای عزیز
۴۱ - کودکی ، گم کرد راه خانهاش
۴۲ - احمقی ، خوابیده مینوشید آب
۴۳ - ابلهی را بچه در چاه اوفتاد
۴۴ - آزمندی ، خیکی اندر بحر دید
۴۵ - کرد سلطانی ز درویشی سؤال
۴۶ - نعمتی دان ، مستی غمسوز را
۴۷ - غالبًا ، شادی انسان از بلاست
۴۸ - بر در انعام دنیا میروی؟
۴۹ - رفت دزدی خانه مردی فقیر
۵۰ - ای فلک ، نعمت به من ده بی حساب
۵۱ - مُدّعی من میشوم روز حساب
۵۲ - جاهلی در مرقد عبدالعظیم
۵۳ - نقش ِ شیطان چیست در دنیای ما؟
۵۴ - گفت آن « نوشیعه » را مرد یهود
۵۵ - شد سوار اسب ، ملا نصردین
۵۶ - آن یکی پرسید اشتر را که هی
۵۷ - زارعی ، بر آسمان نالد ، ببار
۵۸ - ابلهی کرد از فقیهی این سؤال
۵۹ - آن یکی گفتا که من پیغمبرم
۶۰ - بانگ ، در بازار میزد ، احمقی
۶۱ - بشنو این قصه ز دوران قدیم
۶۲ - وقت مرگِ خویش ، پیری گورکَن
۶۳ - این جهان ، زایشگه درد و بلاست
۶۴ - کاش بودی حضرتِ آدم عقیم
۶۵ - آن عرب اشتر به صحرا بُرده بود
۶۶ - با شرارت ، آتشی افروختی
۶۷ - این شنیدم مُشرکی از باده مست
۶۸ - آن یکی گفتا به مُلا نصردین
۶۹ - ابلهی ، مهمان شد اندر مجلسی
۷۰ - آن یکی گفتا به مردِ یخ فروش
۷۱ - واعظی میگفت در روز حساب
۷۲ - مرد عیاری ، سواره ، حین ِ گشت
۷۳ - آن سه کودک چند گردو یافتند
۷۴ - خوش بُوَد ذکری از آن مرد غریب
۷۵ - گربه ای در معبدی با راهبان
۷۶ - یادم آید چند سالی پیشتر
۷۷ - یک لطیفه یاد دارم از قدیم
۷۸ - عارفی یک شب به هنگام دعا
۷۹ - سارقی قفل دکانی میبُرید
۸۰ - نیکمردی در دفاع از میهنش
۸۱ - بهر ثروت ، روز و شب کوشیدهای
۸۲ - در سرای خویش ، ملا خفته بود
۸۳ - مور مسکین ، تا رَوَد بر خاک پَست
۸۴ - هر چه باشد جامهٔ تو پاکتر
۸۵ - هیچ میدانی اگر شیطان نبود
۸۶ - من ندیدم ، یا نباشد هیچکس
۸۷ - گو چه کس بودت به مقصد رهنمون؟
۸۸ - شادمان میزیستم اندر بهشت
۸۹ - آرزو میکرد ملانصردین
۹۰ - این سخن میگفت ملا با خدا
۹۱ - آدمی از کِبر خود دارد گمان
۹۲ - زد خطایی سر ز ملانصردین
۹۳ - مؤنس ایام تنهایی من