رباعی شمارهٔ ۳۷


تا زلف تو شاه گشت و رخسار تو تخت

افکند دلم برابر تخت تو رخت

روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت

حلقم شده در حلقهٔ سیمین تو سخت

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم