رباعی شمارهٔ ۱۳۲


دیروز که چشم تو بمن در نگریست

خلقی بهزار دیده بر من بگریست

هر روز هزار بار در عشق تو ام

میباید مرد و باز میباید زیست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم