رباعی شمارهٔ ۱۴۹


در هجرانم قرار میباید و نیست

آسایش جان زار میباید و نیست

سرمایهٔ روزگار می‌باید و نیست

یعنی که وصال یار میباید و نیست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم