رباعی شمارهٔ ۱۶۷


آن دل که تو دیده‌ای زغم خون شد و رفت

وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت

روزی به هوای عشق سیری میکرد

لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم