رباعی شمارهٔ ۴۰۵


چندت گفتم که دیده بردوز ای دل

در راه بلا فتنه میندوز ای دل

اکنون که شدی عاشق و بدروز ای دل

تن درده و جان کن و جگر سوز ای دل

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم