رباعی شمارهٔ ۴۱۷


تب را شبخون زدم در آتش کشتم

یک چند به تعویذ کتابش کشتم

بازش یک بار در عرق کردم غرق

چون لشکر فرعون در آبش کشتم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم