رباعی شمارهٔ ۴۳۲


عمری به هوس باد هوی پیمودم

در هر کاری خون جگر پالودم

در هر چه زدم دست زغم فرسودم

دست از همه باز داشتم آسودم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم