رباعی شمارهٔ ۵۰۸


آن دوست که هست عشق او دشمن جان

بر باد همی دهد غمش خرمن جان

من در طلبش دربدر و کوی به کوی

او در دل و کرده دست در گردن جان

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم