رباعی شمارهٔ ۵۳۹


ای غم گذری به کوی بدنامان کن

فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن

زان ساغر لبریز که پر می ز غمست

یک جرعه به کار بی سرانجامان کن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم