رباعی شمارهٔ ۶۷۵


بی پا و سران دشت خون آشامی

مردند ز حسرت و غم ناکامی

محنت زدگان وادی شوق ترا

هجران کشد و اجل کشد بدنامی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم