بخش ۱۲ - فی الریا و التلبیس بالذین هم أعظم جنود ابلیس
نان و حلوا چیست ای شوریده سر؟
متقی خود را نمودن بهر زر
دعوی زهد از برای عز و جاه
لاف تقوی، از پی تعظیم شاه
تو نپنداری کزین لاف و دروغ
هرگز افتد نان تلبیست به دوغ؟
خرده بینانند در عالم بسی
واقفند از کار و بار هر کسی
زیرکانند از یسار و از یمین
از پی رد و قبول، اندر کمین
با همه خودبینی و کبر و منی
لاف تقوی و عدالت میزنی
سر به سر، کار تو در لیل و نهار
سعی در تحصیل جاه و اعتبار
دین فروشی، از پی مال حرام
مکر و حیله، بهر تسخیر عوام
خوردن مال شهان، با زرق و شید
گاه خبث عمرو، گاهی خبث زید
وین عدالت با وجود این صفات
هست دائم، برقرار و برثبات!
بر سرش، داخل نگردد «لا» و «لیس»
این عدالت هست کوه بوقبیس
مینیابد اختلال از هیچ چیز
چون وضوی محکم «بیبی تمیز»
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم