غزل
ای پر آتش داشته پیوسته دل
هر شکایت کان ز ما داری بهل
بار عشق روی ما برجان منه
تا نگردی در غم هجران خجل
چشم راهی میکشم زوتر بیا
العجل ای یار زیبا العجل
پای ما چون سرو بستان ز انتظار
هست یا سودات تا زانو بگل
با صبا همراه شو هنگام صبح
گر شکایت نیستت ازما بدل
بر سر پیمان و عهدت آمدم
تا نگوئی دیگرم پیمان گسل
متصل میباش با ما روز و شب
راز دار ما شو و شو متصل
روی من میبینی که از خوبی گذشت
از جمال خوبرویان چگل
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم