غزل شمارهٔ ۱۰۰
از سر دنیا و دین، مردانه در خواهم گذشت
مست و لایعقل، به کوی یار، بر خواهم گذشت
جان سپر کردم به پیشش، پیش از آن کاندر غمش
بگذرد تیر از سپر زیر سپر خواهم گذشت
از هوا، باد صبا جان میدهد در کوی دوست
در هوا داری من از باد سحر، خواهم گذشت
بعد ازین، من بر خط سودای خوبان چون قلم
گر قدم خواهم نهاد، اول ز سر خواهم گذشت
عمر من در کوی او با یک دم افتاد، ای رقیب
چند گویی در گذر یکدم که در خواهم گذشت
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم