قطعه شمارهٔ ۳۰


چون به قشلاق قرا باغ آمدیم

گفتم از افلاس وا خواهیم رست

جرها زین مملکت خواهیم کرد

طرفه‌ها ز اطراف بر خواهیم بست

ناخن اندر هر طرف انداختیم

عاقبت کو کارد در دستم شکست

نیست در دستم از آن جر جز جرب

بر نیامد غیر ازین، هیچم بدست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم