منهاج العارفین و معراج العاشقین
ای همه ساله پای بست غرور
در خرابات حرص مست غرور
حرصت افگنده باز از ره حق
اینچنین کی رسی به درگه حق
راه دور است و مرکبت لنگ است
بار بسیار و عرصه پرسنگ است
بار حرص و حسد زدوش بنه
هر چه داری بخور، بنوش و بده
ره تو دور شد یقین بشنو
تو مجرد شو و مپای و برو
ترک این هستی مزور کن
دل به نور یقین منور کن
تا بدانی مسافت راهش
کم و بیش و دراز و کوتاهش
دو قدم بر سر وجود نهی
وان دگر بر در ودود نهی
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم