فصل فی البلا
عاشقان را غذا بلا باشد
عاشقی بی بلا کجا باشد
لقمه از سفرهٔ بلا خوردند
میزمیخانهٔ رضا خوردند
هرکه را در جهان بلا دادند
اولش شربت رضا دادند
نزد آن کسکه در ره آمد مرد
رنج و راحت یکیست و دارو و درد
رهروان از بلا نپرهیزند
چون بلا رخ نمود نگریزند
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم