ابنای روزگار


یاری از ناکسان امید مدار

ای که با خوی زشت یار نه‌ای

سگدلان لقمه خوار یکدیگرند

خون خوری گر از آن شمار نه ا ی

همچو صبحت شود گریبان چاک

ای که چون شب سیاهکار نه‌ای

پایمال خسان شوی چون خاک

گر جهانسوز چون شرار نه‌ای

ره نیابی به گنج خانه بخت

جانگزا گر بسان مار نه‌ای

تا چو گل شیوه ات کم آزاری است

ایمن از رنج نیش خار نه‌ای

روزگارت به جان بود دشمن

ای که همرنگ روزگار نه‌ای

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم