کالای بی بها


سراینده ای پیش داننده ای

فغان کرد از جور خونخواره دزد

که از نظرم ونثرم دو گنجینه بود

ربود از سرایم ستمکاره دزد

بنالید مسکین : که بیچاره من

بخندید دانا : که بیچاره دزد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم