پاس ادب


پاس ادب به حد کفایت نگاه دار

خواهی اگر ز بی ادبان یابی ایمنی

با کم ز خویش هر که نشیند به دوستی

با عز و حرمت خود خیزد به دشمنی

در خون نشست غنچه که شد همنشین خار

گردن فراخت سرو ز بر چیده دامنی

افتاده باش لیک نه چندان که همچو خاک

پامال هر نبهره شوی از فروتنی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم