بهار عشق


روان پرور بود خرم بهاری

که گیری پای سروی دست یاری

و گر یاری ندارد لاله رخسار

بود یکسان به چشمت لاله و خار

چمن بی همنشین زندان جانست

صفای بوستان از دوستان است

غمی در سایه جانان نداری

و گر جانان نداری جان نداری

بهار عاشقان رخسار یار است

که هر جا نوگلی باشد بهار است

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم