صبح پیری


تا بر آمد صبح پیری پایم از رفتار ماند

کیست تا برگیرد و در سایه تاکم برد

ذره ام سودای وصل آفتابم در سر است

بال همت می گشایم تا بر افلاکم برد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم