حکما
لاک:
ساغرش را سحر از بادهٔ خورشید افروخت
ورنه در محفل گل لاله تهی جام آمد
کانت:
فطرتش ذوق می آینه فامی آورد
از شبستان ازل کوکب جامی آورد
برگسن:
نه مئی از ازل آورد نه جامی آورد
لاله از داغ جگر سوز دوامی آورد
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم