آشکارا می شود روح هندوستان


آسمان شق گشت و حوری پاک زاد

پرده را از چهره خود بر گشاد

در جبینش نار و نور لایزال

در دو چشم او سرور لایزال

حله ئی در بر سبکتر از سحاب

تار و پودش از رگ برگ گلاب

با چنین خوبی نصبیش طوق و بند

بر لب او ناله های درد مند

گفت رومی «روح هند است این نگر

از فغانش سوزها اندر نگر»

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم