نصیبی بردم از تاب و تب او


نصیبی بردم از تاب و تب او

شبم مانند روز از کوکب او

غزالی در بیابان حرم بین

که ریزد خنده شیر از لب او

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم