۸۹ - آرزو میکرد ملانصردین
بدون متن
بدون متن
آرزو میکرد ملانصردین
مُلک دنیا باشدش زیر نگین (۱)
آن یکی بشنید و گفتش ای فلان
از چه خواهی پادشایی جهان؟
گفت ملا: تا نمایم عدل و داد
از چه باید ماند تا روز معاد؟ (۲)
در همین جا ، بیسؤالی و جواب
میکنم با خلق ، تسویه حساب
وعدهٔ فردا چرا باید دهم؟
کاری از امروز بر فردا نهم؟
آنچه نعمت هست در روی زمین
میکنم قسمت میان آن و این
نیست کس عادلتر از من بیگمان
عدل خود میگسترم تا بیکران
گفت با ملا: تو دانی عدل چیست؟
عدل ، همسانی میان آدمیست (۳)
گر بُوَد در سفرهات یک گِرده نان
از وسط بگذار چاقویی بر آن
با تساوی ده به هر کس سهم او
بی کم و بیش و بدون گفتگو
هر چه باشد از قلیل و از کثیر
قسمتش کن بر غنی و بر فقیر
آن به شادی در نغلتد این به غم
تپّه و درّه نماند پیش هم
این نباشد مُمتَلی آن یک به جوع (۴)
حال گویم از کجا میکن شروع
فرض کن داری دو کیسه پُر ز زر
کیسهای باید دهی شخصی دگر
یا اگر داری دو خر ، یک رأس آن
هست در تقسیم ، سهم دیگران
حال بنما شمّهای از عدل خویش
در عدالت ، یک قدم بگذار پیش
دفتر انصاف خود را باز کن
بذل را از مال خود آغاز کن
کیسهای زر ده به یک درماندهای
یا خری بخشا به در رَه ماندهای
گفت ملا: گر عدالت این بُوَد
عدل ، زیبنده به نصردین بُوَد
من ببخشم زر بدون گفتگو
چون که بخشیدن بُوَد فعلی نکو
لیک نتوانم که از خر بگذرم
بهر خر ، گو کس نیاید بر درم!
با عطای خر موافق نیستم
این یکی را با خلایق نیستم!
مرد گفتش ای عجب از این سخا
زر ببخشی ، خر نمیبخشی چرا؟
گفت چون نَبْوَد مرا انبان زر (۵)
لیک در اصطبل خود دارم دو خر
چون مرا آن کیسهٔ زر نیستی
خود ندانم بخشش زر چیستی
لیک خر دارم و میدانم بهاش
خر مگر باشم ، کنم بر کس عطاش!
آنچه را دارم چرا بخشم به کس؟
از نداریهام میبخشم و بس!
جهل باشد اینکه از اموال خویش
بذل این و آن کنم ، کم یا که بیش
کس کجا داند ، که گر دارم دو خر
پای اینها ، گشته عمر من هدر
با چه زحمت مبلغی اندوختم
پاره پاره ، وصله وصله دوختم
تا شدم از لطف حق ، صاحب خری
حال ، خر بخشم به یک تنپروری؟
بدون متن
بدون متن
*****************************
۱ - زیر نگین: زیر سلطه و اقتدار - تحت فرمان
کرم کن نه پرخاش و کین آوری ...... که عالم به زیر نگین آوری ( سعدی )
۲ - معاد: قیامت - آخرت
روز معاد: روز قیامت و رسیدگی به اعمال
از چه باید ماند: برای چه باید صبر کرد؟
۳ - همسانی: برابری - مساوات
۴ - مُمتَلی: سیر
شکم گرگان از جیفهٔ کشتگان ممتلی شد. (ترجمهٔ تاریخ یمینی)
۴ - جوع: گرسنگی
۵ - انبان: کیسهٔ چرمی - نوعی زنبیل
بدون متن
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم