۹۱ - آدمی از کِبر خود دارد گمان


بدون متن

بدون متن

آدمی از کِبر خود دارد گمان

اینکه باشد زینت باغ جهان

سُوگلی‌ّ جمله مخلوقات اوست

بی گُل رویش ، جهان بی‌رنگ و بوست!

خویش را خوانَد اجلّ کائنات (۱)

علت غائی و مقصود حیات (۲)

ظن بَرَد هر جا که یک جُنبنده است

از برای مطبخ او زنده است

گر که موجودی براو بی‌فایدست

می‌دهد فتوا : وجودش زائدست!

غایتِ خلقت ، فقط انسان بود (۳)

این فلک از شوق او گردان بود!

****

این نداند ، با همه عُجب و غرور (۴)

بر طبیعت ، آنقَدَر ارزد که مور

در نظام آفرینش ، « سالکی »

ارج و قُربش نیست بیش از جُلبکی

دیگر آنجا ، آنکه نامش آدمیست

ارزشش والاتر از یک پشّه نیست

هر کسی باشد پی ِ تکلیف خویش (۵)

تا بَرَد ماشین خلقت را به پیش

مام گیتی راست هر عضوی عزیز

نیست او را فرق غوره با مویز

هر دو شیرینند و مخلوقات او

کِی بُوَد تبعیض اندر ذات او؟

****

نیست بی‌حکمت و از روی هوس

خلقتِ مردم‌گزای این مگس

از چه پنداری که این موجود پست

بودنش در این جهان بیهوده است؟

از نگاه آن مگس هم ، آدمی

موجد شَرّست و هر نقص و کَمی!

تو چرا خواهی که جای کرکسی

یا به جای خلقت خار و خَسی

دشت و صحرا پر شود از بلبلان؟

سبزه و گل بر دَمد در بوستان؟

بلکه کرکس هم نماید این دُعا

کاین جهان پُر گردد از لَش مُرده‌ها

بدون متن

بدون متن

*****************************

۱ - اجل: عظیم القدر[تر]

اجلّ کائنات از روی ظاهر ، آدمی است و اذلّ موجودات سگ. (گلستان سعدی)

۲ - علت غائی: غرض و مقصود خداوند از آفریدن جهان

در ظهور آفرینش علت غایی تویی (قاآنی)

۳ - غایت: کمال - مقصود - نهایت آرزو و تمامی مطلوب (لغتنامه دهخدا)

۴ - عُجب: به خود نازیدن - تکبر

۵ - تکلیف: وظیفه‌ای که بر عهده کسی گذاشته شده است و باید انجام دهد.

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم