طلب ِ جام


ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

یک جام خون بچهٔ تاکم فرست ، از آنک

هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق

تا ما به یاد خواجه دگر بار پر کنیم

ار خون خوشه ، اَکحَل و قیفال و باسلیق

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم