غزل شمارهٔ ۴۸


لب فروبستن ناصح گرهی بر باد است

صد ره این بست و گشادم بر یاد است

گل حسن تو بود در همه جا فصل بهار

بلبل باغ نوا از همه غم آزاد است

آدمی را ز همه چیز نفس منتخب است

در نفس منتخب آن است که با فریاد است

عرفی ار توبه ز می کرد نماند محجوب

توبه ی رند خرابات شکست آباد است

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم