غزل شمارهٔ ۱۳۹


آرایش وجود قبول حوادث است

زان سو گذر مکن که در فتنه باز نیست

پبمان سعی مگسل اگر کار مشکل است

ره رو ملول اگر نشود ره دراز نیست

دانم دلم ز نعمت دریافت خوشتر است

این موم را ز آتش دوزخ گداز نیست

لفظی است خوشدلی که ز معنی است نا امید

اندوه معنی ای که به لفظش نیاز نیست

مغرور بد گهر شکند نان امتیاز

والا گهر وظیفه خوار امتیاز نیست

عرفی تمیز نیک و بد از خود فروتنی است

هر جا رعونتی نبود احتراز نیست

حسنت نیازمند تماشای ناز نیست

اما ز ذوق جلوه ی خود بی نیاز نیست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم