غزل شمارهٔ ۶۹


حیفم آید که گویدش کس جان

از کجا جان و از کجا جانان

زیر دست جفای تو زن و مرد

پایمال غم تو پیر و جوان

دست بر دل ز بیوفائی یار

داغ بر تن ز محنت هجران

بی‌وفائی، چه میکنی وعده

سست عهدی، چه میکنی پیمان

جور این درد میکشم ناچار

تا که دردم رضی کند درمان

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم