قطعهٔ شمارهٔ ۲


تا کی اندوه روزگار خوریم؟

فکر نابود و بود چندین چیست؟

گر نباشد ز غصه نتوان مرد

ور بود شاد نیز نتوان زیست

تا که در دست کیست روزی ما؟

و آنچه در دست ماست روزی کیست؟

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم