قطعهٔ شمارهٔ ۷


دوش دیدم که به خواب من مدهوش آمد

مونس جان من آن دلبر خونین‌جگران

چون چراغ نظر افروختم از شمع رخش

گفتم ای چشم و چراغ همه صاحب‌نظران

چه سبب بود که با این همه بیداری من

دیده در خواب شد امشب به جمالت نگران

گفت این دولت بیدار از آن‌ست که تو

بسته‌ای چشم خود امشب ز خیال دگران

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم