شمارهٔ ۵۲


سیهروزی از بخکسی ندیده یل بتر

که خود تعب کشد و غیری انتفاع کند

از آنکه تا هنوزش بود به تن رمقی

ز ناز و نوش جهان طبعش امتناع کند

ولی جنازه‌اش از در برون نرفته هنوز

در آن زمان که جهان را به جان وداع کند

به مال و دولت او سفله‌ای گمارد چرخ

که نان او خورد و با زنش جماع کند

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم