شمارهٔ ۹۶


شنیدستم که بوتیمار مرغیست

که‌ هست‌ از عشق آبش در درون غم

نشیند در کنار آب و گوید

که گر نوشم شود آب اندکی کم

بخل بدکنش را در زمانه

توگویی این صفت باشد مسلم

ز فرط حرص‌ مال خویشتن را

همی بر خویشتن دارد محرم

به هرحال از برای غیر جاوید

ز هر سو سیم و زر آرد فراهم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم