شمارهٔ ۱۱۴


ای برادر جامهٔ عوری طلب

کز دریدن وارهی وز دوختن

هم بیفشان آبی از بحرین چشم

تا امان یابی به حشر از سوختن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم