غزل شمارهٔ ۲۰


قدمی نه در آ در این دریا

عین ما جو به عین ما از ما

هر که با ما نشست از ما شد

بلکه گر قطره بود شد دریا

نظری کن حباب و آب نگر

یک وجود است این و آن اسما

دیدهٔ عالم است از او روشن

می‌نماید چو نور در اشیا

آینه صد هزار می‌ بینم

در همه روی او بود پیدا

ذوق ما را نهایتی نبُود

ابتدا نیست و انتها آنجا

شعر سید به ذوق می ‌خوانش

چه کنی قول بوعلی سینا

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم