غزل شمارهٔ ۷۹
صوفی صافی است در عین صفا
می نماید نور او او را به ما
ذره ای از آفتاب نور او
نیست خالی در همه ارض و سما
نقطه نقطه دایره پیموده است
جمع کرده ابتدا و انتها
سید مست است و جام می به دست
گر تو رندی باده می نوشی بیا
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم