غزل شمارهٔ ۸۹
خوش حضوریست بزم ما دریاب
هرچه می بایدت بیا دریاب
می جام فنا چه می نوشی
ذوق خمخانهٔ بقا دریاب
در خرابات دُرد دردش نوش
زان شفاخانه این دوا دریاب
قطره و موج و بحر و جو آبند
عین ما را به عین ما دریاب
رند مستی اگر طلب داری
بر سر کوی او مرا دریاب
نعمت الله را به دست آور
مظهر حضرت خدا دریاب
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم