غزل شمارهٔ ۲۳۵
چشم مستش میفروشی دیگر است
نوش لعلش باده نوشی دیگر است
آتش عشقش دل ما را بسوخت
داغ او بر دل فروشی دیگر است
نالهٔ دلسوز ما بشنو دمی
کاین دم ما را خروشی دیگر است
عاشق و مستیم و لایعقل ولی
جان ما را فهم و هوشی دیگر است
دوش ما و او به هم دوشی زدیم
امشبم امید دوشی دیگر است
هرکه او تجرید گردد پیش او
در طریقت خرقه پوشی دیگر است
خم می در جوش و ما مست وخراب
سیدم در ذوق و جوشی دیگر است
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم