غزل شمارهٔ ۳۶۱
میخانهٔ دل طرب سرائیست
خوش بارگهی و خوب جائیست
گویند سرخوشیست در وی
هر دم او را ز نو نوائیست
آراسته اند خلوت دل
گویا که سرای پادشاهیست
می در قدح است و عشق در دل
آبی است لطیف خوش هوائیست
دل جام جهان نمای عشق است
یا رب که چه شخص خودنمائیست
هر چیز که دیده دید دل خواست
مشکل حالی عجب بلائیست
جانم به فدای نعمت الله
کز صحبت او مرا صفائیست
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم