غزل شمارهٔ ۶۰۱


در این خلوت حکایت درنگنجد

به جز رمز و کنایت در نگنجد

وصال اندر وصال اندر وصال است

در این حالت حکایت درنگنجد

جمال اندر جمال اندر جمالست

در او درس و روایت در نگنجد

همه دل بود جان و لطف و احسان

ز نفس اینجا حکایت در نگنجد

ازل عین ابد آمد در اینجا

در اینجا جز عنایت در نگنجد

مجال کیست اینجا تا درآید

به جز محض هدایت درنگنجد

شدم مغرور عقل و نفس کشته

سر موئی حمایت در نگنجد

در این حالت که من کردم بیانش

نبوت با ولایت در نگنجد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم