غزل شمارهٔ ۶۰۵
معنی یکی و صورت او در ظهور صد
چه جای او که صورت او هست بی عدد
آئینه بی شمار و نماینده اش یکی
باشد صفات بی حد و ذاتش بود احد
کحال حاذقی طلب ای عقل بوالفضول
تا چشم روشن تو کند پاک از رمد
محتاج ماست عالم و ما بی نیاز از او
با غیرش احتیاج کجا باشد آن صمد
ما چون نبییم و همدم نائی لطف او
هر دم دمی جدید درین نی همی دمد
در دام ما درآید و دانه خورد ز ما
مرغی کز آشیانه توحید بر پرد
سید که میر مجلس مستان عالم است
با ما حریف باشد از این جام می خورد
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم