غزل شمارهٔ ۶۹۴


ساقی رخ اگر به ما نماید

در جام جهان نما نماید

آئینهٔ معنئی به دست آر

تا صورت او تو را نماید

نتوان دیدن به خود خدا را

بینیم اگر خدا نماید

خورشید به نور طلعت خویش

روئی به من و شما نماید

نوشیم شراب تا دهد جام

بینیم جمال تا نماید

گر آینه عین او نباشد

ما را و تو را کجا نماید

دیدیم به چشم نعمت الله

نوری که خدا به ما نماید

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم