غزل شمارهٔ ۷۱۲
این و آن بود جمله آن گردید
این چنین بود آن چنان گردید
باز علم بدیع می خوانیم
این معانی از آن بیان گردید
هر که در صحبتم دمی بنشست
محرم راز عاشقان گردید
در مقامی که جان نمی گنجد
گرد آنجا کجا توان گردید
وانکه چون ما فتاد در دریا
قطره ای بحر بیکران گردید
هر که دل را به دلبری بسپرد
مونس جان دلبران گردید
نعمت الله پیر عارف بود
این زمان باز نوجوان گردید
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم