غزل شمارهٔ ۷۷۲


در جهنم خراب می گردد

دیده ها پر ز آب می گردد

آن همه تخت و ملک را بگذاشت

این زمان در سراب می گردد

همچو سر گشته ای به گرما در

روز و شب در عذاب می گردد

سخت مخمور ماند میر قمر

همچنان بی شراب می گردد

رند مستی که یار سید ماست

نیک مست خراب می گردد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم