غزل شمارهٔ ۷۷۵


گرد میخانهٔ دل به جان گردید

همچو رندان به جان روان گردید

گر چه مخمور بود مستی شد

این چنین بود آن چنان گردید

گرد کنج خراب گشت بسی

گنج پنهان بر او عیان گردید

تا نشانی ز بی نشان یابد

نام را ماند و بی نشان گردید

لطف معشوق ما کرم فرمود

مونس جان عاشقان گردید

قسم علم بدیع را خواندیم

آن معانی به ما عیان گردید

در مقامی که نعمت الله است

گرد آن در کجا توان گردید

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم