غزل شمارهٔ ۸۰۱
تا نگوئی که خواجه مالش ماند
مال پامال شد و بالش ماند
خواجه پیوسته در خیالی بود
عاقبت مرد و قیل و قالش ماند
حاصل خواجه قیل و قالی بود
نقش خواجه شد و خیالش ماند
رفت صاحبدلی از این عالم
اثری خوش از آن کمالش ماند
عاشقی کو ز عشق حالی داشت
گرچه عاشق نماند حالش ماند
کوزه ای گر شکست و آبش ریخت
عین سرچشمهٔ زلالش ماند
نعمت الله ز دیده پنهان شد
در نظر نور بی مثالش ماند
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم